مطمئنی اخه من ؟ پارت اخر
جیمین:من ادمم مغزوریم نمیتونم احساساتم رو راحت بگم ذهنمو و دزدیدی قلبمم که دزدیدی حاضری فامیلیمم بدوزی
ات:چی ؟؟(تعجب)
جیمین:با من قرار میز...
ات:. اره اره بله یس
جیمین:بزار حرفمم رو کامل بگم(خنده )
ات:وایی تو خندیدی ؟
جیمین:مگه میشه بهت نخندم عشقم
و بوسه عمیقی رو شروع کردن ات با ملایمت انجامش میداد اما جیمین انگار تشنه ی این لبا بود
فلش بک به ۵ سال بعد:
جیمین:اینجوری بود که منو مامانت عاشق هم شدیم و عاشقانه زندگی کردیم و شما دوتا را به دنیا اوردیم
یوجین و یوجی:چند سال بعد ازدواجتون بچه دار شدین
جیمین :تقریبا یک سال
یوجین:یوجی فکر کنم بابا خیلی زود میخواسته لخت مامانم رو ببینه
یوجی:موافقم
جیمین:اینارو کی بهتون یاد داده
یوجی:عمو شوگا
ات: میکشمتت جیمیننننن
جیمین:خب دوستان ارامش خودتو رو حفظ کنین و با شماره ۳ من بدویین ۱ ،۲،۳
ات ویو
فرار کردن که گرفتمشون
ات:از دست من میرین شروع کردن به قلقلک دادن
جیمین یوجین و یوجی:غلط کردیم (خنده)
ات:بوسم کنین شاید بخشیدمتون
یوجین لبمو بدسید یوجی هم لبم رو بوسید
جیمین:پدسگا دیگه لب زن منم بوس میکنین مگه خوتون خواهر مادر ندارین(جدی)
یوجین: چرا هم خواهر دارم هم مامان مامانمم اته میتونم ببوسمش
جیمین ویو
دمپایی ات رو گرفتم و پرت کردم سمت جفتشون
ات:نکن (خنده)
جیمین:برای شمام دارم
ات:غلط کردم
جیمین :نه دیگه نمیشه
از الان قهوه بخور چون شب باید تا صبح بیدار باشی
ات:بابا غلط کردم
شروع کردم به قلقلک دادن :باشه باشه ات غلط کردم (خنده)
ادمین:و به خوبی و خوشی زندگی کردن
میدونم خیلی بد شد ببخشید
اگر دوست دارین قسمت اسماتس هم بنویسم 😈😂😐
ات:چی ؟؟(تعجب)
جیمین:با من قرار میز...
ات:. اره اره بله یس
جیمین:بزار حرفمم رو کامل بگم(خنده )
ات:وایی تو خندیدی ؟
جیمین:مگه میشه بهت نخندم عشقم
و بوسه عمیقی رو شروع کردن ات با ملایمت انجامش میداد اما جیمین انگار تشنه ی این لبا بود
فلش بک به ۵ سال بعد:
جیمین:اینجوری بود که منو مامانت عاشق هم شدیم و عاشقانه زندگی کردیم و شما دوتا را به دنیا اوردیم
یوجین و یوجی:چند سال بعد ازدواجتون بچه دار شدین
جیمین :تقریبا یک سال
یوجین:یوجی فکر کنم بابا خیلی زود میخواسته لخت مامانم رو ببینه
یوجی:موافقم
جیمین:اینارو کی بهتون یاد داده
یوجی:عمو شوگا
ات: میکشمتت جیمیننننن
جیمین:خب دوستان ارامش خودتو رو حفظ کنین و با شماره ۳ من بدویین ۱ ،۲،۳
ات ویو
فرار کردن که گرفتمشون
ات:از دست من میرین شروع کردن به قلقلک دادن
جیمین یوجین و یوجی:غلط کردیم (خنده)
ات:بوسم کنین شاید بخشیدمتون
یوجین لبمو بدسید یوجی هم لبم رو بوسید
جیمین:پدسگا دیگه لب زن منم بوس میکنین مگه خوتون خواهر مادر ندارین(جدی)
یوجین: چرا هم خواهر دارم هم مامان مامانمم اته میتونم ببوسمش
جیمین ویو
دمپایی ات رو گرفتم و پرت کردم سمت جفتشون
ات:نکن (خنده)
جیمین:برای شمام دارم
ات:غلط کردم
جیمین :نه دیگه نمیشه
از الان قهوه بخور چون شب باید تا صبح بیدار باشی
ات:بابا غلط کردم
شروع کردم به قلقلک دادن :باشه باشه ات غلط کردم (خنده)
ادمین:و به خوبی و خوشی زندگی کردن
میدونم خیلی بد شد ببخشید
اگر دوست دارین قسمت اسماتس هم بنویسم 😈😂😐
۱۰.۹k
۱۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.