چنانچه غبارِ خاطراتِ تو روحِ آبی مـرا تیره و تار نکند، یک
چنانچه غبارِ خاطراتِ تو روحِ آبی مـرا تیره و تار نکند، یک شب بالاخره شجاعت به خرج میدهم و نوشتن از تو را بر خودم حرام میکنم؛ البته اگر بعد از آن زنده بمانم.
دوست داشتم فقط کمی طعم وصـال را میچشیدم و همچون دو ستارهی کوچک در یک کهکشان از هم دور نبودیم.
حالا که نیستی در این سیاره تنهای تنها هستم، چون تو قمرِ کسانِ دیگری شدهای.
دوست داشتم فقط کمی طعم وصـال را میچشیدم و همچون دو ستارهی کوچک در یک کهکشان از هم دور نبودیم.
حالا که نیستی در این سیاره تنهای تنها هستم، چون تو قمرِ کسانِ دیگری شدهای.
۹۱۱
۲۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.