عاشق روانی { پارت ۶}
عاشق روانی { پارت ۶}
شب از خستگی خوابم برد
صبح شده بود
از خواب بیدار شدم رفتم جلوی آینه
خودم رو دیده خنده ی ترسناکی روی لبم نشست ..
رنگ چشم هام قرمز شده بود
لب هام از سورتی به قرمز خیلی پررنگ تغییر کردند
موهای حالت دارم صاف شده بودن
رنگ موهام ترکیبی از بنفش و مشکی بودن
رنگ پوستم مثل گچ سفید شده بود
رفتم لباسام رو با لباس های مشکی عوض کردم
لونا ویو :
چشام رو باز کردم صبح شده بود
گشنم بود و بوهای مختلفی حس میکردم
رفتم جلوی آینه با دیدن خودم وحشت کردم
موهای صافم حالت دار شده بود ...
چشام از رنگ مشکی به رنگ زرد تغییر کرده بودن
رنگ پوستم سفید و کرمی قاطی بود
دندون هام یکم تیز شده بودن
رفتم لباسام رو عوض کردم و یه لباس مشکی و قهوه ای پوشیدم رفتم پایین
( بچه ها نکته : وقتی این دوتا خواب بودن بهشون دارو تزریق کردن ...)
ا/ت :
داشتم میرفتم پایین که با اون دختره مواجه شدم همون دیروز بود
شینوبو : پس بلاخره خون آشام شدی ؟
نگاهش کردم
رنگ پوستش سفید بود
رنگ لب هاش رو قرمز بود
چشاش یکی قرمز بود اون یکی سیاه
ناخون های بلند و قشنگی داشت
ا/ت : چرا اون یکی چشمت سیاهه ؟
شینوبو : آهههه باز یادم رفت
دوباره قرمز شد
ا/ت : واتتتتت تو دیگه چی هستی ؟
شینوبو : من شینوبو هستم . یه خون آشام
ا/ت : شینوبو ؟
شینوبو : اوهوم درسته
رفت
ا/ت : عجب چیز های عجیبی هستن اینا دیگه
رفتم پایین ..
دیدم اون پسر خوشگله و اون جذابه دعوا میکنن
ولی بیشتر شبیه بازی بود .
مثل بچه گرگ ها هی این ور و اونور میشدن
رفتم پیششون
تهیونگ : تعجب بلاخره تغییر کردی
ا/ت : اصلا به تو چه ربطی داره
تهیونگ : گگگگگ
ا/ت : میشه شما دوتا خودتون رو معرفی کنید
تهیونگ : من تهیونگ هستم
جین : منم جین هستم جذاب خواستنی
ا/ت : زد زیر خنده
جین : مرگ نخند بی مزه
ا/ت : بیخیال فعلا بای
رفت
داشتم میرفتم که اون پسر رو مخه و سر دستشون دارن حرف میزنن
شوگا : ببین کوک دیگه این کار رو نکن
کوک : اوفففف مثلا چی میشه ؟
شوگا : توی احمقی
ا/ت : سلام
شوگا : علیک
ا/ت : میتونم اسمتون رو بدونم ؟
شوگا : من یونگی هستم
کوک : منم جونگ کوک هستم
از اونجا رفتم داخل قصر که یکدفعه ...
ادامه دارد ✋
حاجی من جر خوردم از دست شماها 😂
شب از خستگی خوابم برد
صبح شده بود
از خواب بیدار شدم رفتم جلوی آینه
خودم رو دیده خنده ی ترسناکی روی لبم نشست ..
رنگ چشم هام قرمز شده بود
لب هام از سورتی به قرمز خیلی پررنگ تغییر کردند
موهای حالت دارم صاف شده بودن
رنگ موهام ترکیبی از بنفش و مشکی بودن
رنگ پوستم مثل گچ سفید شده بود
رفتم لباسام رو با لباس های مشکی عوض کردم
لونا ویو :
چشام رو باز کردم صبح شده بود
گشنم بود و بوهای مختلفی حس میکردم
رفتم جلوی آینه با دیدن خودم وحشت کردم
موهای صافم حالت دار شده بود ...
چشام از رنگ مشکی به رنگ زرد تغییر کرده بودن
رنگ پوستم سفید و کرمی قاطی بود
دندون هام یکم تیز شده بودن
رفتم لباسام رو عوض کردم و یه لباس مشکی و قهوه ای پوشیدم رفتم پایین
( بچه ها نکته : وقتی این دوتا خواب بودن بهشون دارو تزریق کردن ...)
ا/ت :
داشتم میرفتم پایین که با اون دختره مواجه شدم همون دیروز بود
شینوبو : پس بلاخره خون آشام شدی ؟
نگاهش کردم
رنگ پوستش سفید بود
رنگ لب هاش رو قرمز بود
چشاش یکی قرمز بود اون یکی سیاه
ناخون های بلند و قشنگی داشت
ا/ت : چرا اون یکی چشمت سیاهه ؟
شینوبو : آهههه باز یادم رفت
دوباره قرمز شد
ا/ت : واتتتتت تو دیگه چی هستی ؟
شینوبو : من شینوبو هستم . یه خون آشام
ا/ت : شینوبو ؟
شینوبو : اوهوم درسته
رفت
ا/ت : عجب چیز های عجیبی هستن اینا دیگه
رفتم پایین ..
دیدم اون پسر خوشگله و اون جذابه دعوا میکنن
ولی بیشتر شبیه بازی بود .
مثل بچه گرگ ها هی این ور و اونور میشدن
رفتم پیششون
تهیونگ : تعجب بلاخره تغییر کردی
ا/ت : اصلا به تو چه ربطی داره
تهیونگ : گگگگگ
ا/ت : میشه شما دوتا خودتون رو معرفی کنید
تهیونگ : من تهیونگ هستم
جین : منم جین هستم جذاب خواستنی
ا/ت : زد زیر خنده
جین : مرگ نخند بی مزه
ا/ت : بیخیال فعلا بای
رفت
داشتم میرفتم که اون پسر رو مخه و سر دستشون دارن حرف میزنن
شوگا : ببین کوک دیگه این کار رو نکن
کوک : اوفففف مثلا چی میشه ؟
شوگا : توی احمقی
ا/ت : سلام
شوگا : علیک
ا/ت : میتونم اسمتون رو بدونم ؟
شوگا : من یونگی هستم
کوک : منم جونگ کوک هستم
از اونجا رفتم داخل قصر که یکدفعه ...
ادامه دارد ✋
حاجی من جر خوردم از دست شماها 😂
۹.۲k
۰۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.