تتو ارتیست من🫀🖤p5
ساعت۵)ویو می سان
از خواب بیدار شدم رفتم دستشویی اومدم بیرون رفتم تو اشپزخونه یه شیرکاکائو با کیک خوردم رفتم جلو اینه یه ضد افتاب با یه برق لب عطر هم زدم ترلان و موچی بعد از کلی بغل گرفتن سوار موتور شدم رفتم خونه دوستم موچی ترلان رو دادم بهش و کلی سفارش کردن که مراقبش باش ساعت رو نگاه کردم ساعت ۵:۴٠ دقیقه بود سریع سوار موتور شدم گاز دادم تا رسیدم خونه تا رسیدم بچه ها دن در بودن سوجون: چقدر دیر کردی می سان: رفته بودم موچی ترلان رو بزارم خونه دوستم سریع رفتم خونه چمدونم رو برداشتم و سوار ون شدم جی هوپ راننده بود حرکت کردیم منو تهیونگ و سوجون و جونگ کوک پشت بودیم (۱٠ دقیقه بعد) سوجون: من حوصلم سررفته بیایین بازی کنیم جونگ کوک: چه بازی تهیونگ: جرئت حقیقت می سان: اخه اینجا چه جرئتی میشه بازی کرد سوجون: پس بیایین مشاعره (۲ ساعت بعد) جیسو: بچه ها رسیدیم دریا پیاده شین استراحت کنیم سوجون: اخ جونن
رفتیم لب ساحل قشنگ بود ساعت ۸:۵ دقیقه بود می سان و جیسو: اقایون تنبل پاشین چوب بیارین تهیونگ و جونگ کوک و جی هوپ: 😂باشه سوجون: هر هر هر پاشین ببینم سرده
پسرا رفتن چوب بیارن جیسو: بچه ها پا هامون رو بزاریم تو دریا می سان: خیس نمیشیم سوجون: نه بریم (بعد از پاهاشون رو گذاشتن تو دریا) سوجون: چجوری با جی هوپ اشنا شدین جیسو: من داخل یه کافه نشسته بودم چند تا پسر مزاحمم شدن جی هوپ اونارو زد من از این کارش خوشم اومد گفتم مرسی گفت کاری نکردم از اونروز هروز میرفتم اون کافه اونم اونجا بود که بعد از ۲هفته گفت من ازت خوشم اومده منم گفتم منم و اینجوری داستان شروع شد سوجون: اخی جیسو: شماها عاشق نشدین سوجون: من اونو دوست دارم ولی اون منو نه
جیسو: بهش گفتی سوجون: نه می سان: پس چطور میگی دوست نداره سوجون: نمیدونم
جیسو: توچی می سان می سان: خب نمیدونم شاید اره شاید نه نمیدونم اسمش چه میتونه باشه جیسو: بگو چه حسی بهش داری می سان: خب من ادمه سردیم معمولا با کسی تازه اشنا شدم گرم نمیگرم اما با اون اینطوری نیست دست خودم نیست هروقت میبینمش یجوری باهاش رفتار میکنم که انگار۲ساله میشناسمش وقتی میبینمش یجوری میشم انگار قلبم تند میزنه سوجون جیسو: دختر عاشق شدی دیگه😂می سان: چه بدونم شاید عاشق شدم سوجون: حالا این پسر بدبخت کی هست 😂می سان: زهر مار امم چیزه چیز اها پسرا اومدن
جیسو دم گوش می سان: حالا تو نگو من که میفهمم جونگ کوک: اینم از چوب (۳٠ دقیقه بعد) جیسو: بچه ها می سان کو تهیونگ: مگه اینجا نبود می سان: ییییعنی چی جونگ کوک: داخل دریا نرفت جیسو: نه بابا جی هوپ: شاید داره دور میزنه جیسو: سوجون زنگ بزن به می سان سوجون: جواب نمیده وای
تهیونگ: استرسم هزار برابر شد رفتم دنبالش
ویو می سان
خسته شده بودم رفتم تو ون خوابیدم گوشیم هم سایلنت کردم
از خواب بیدار شدم رفتم دستشویی اومدم بیرون رفتم تو اشپزخونه یه شیرکاکائو با کیک خوردم رفتم جلو اینه یه ضد افتاب با یه برق لب عطر هم زدم ترلان و موچی بعد از کلی بغل گرفتن سوار موتور شدم رفتم خونه دوستم موچی ترلان رو دادم بهش و کلی سفارش کردن که مراقبش باش ساعت رو نگاه کردم ساعت ۵:۴٠ دقیقه بود سریع سوار موتور شدم گاز دادم تا رسیدم خونه تا رسیدم بچه ها دن در بودن سوجون: چقدر دیر کردی می سان: رفته بودم موچی ترلان رو بزارم خونه دوستم سریع رفتم خونه چمدونم رو برداشتم و سوار ون شدم جی هوپ راننده بود حرکت کردیم منو تهیونگ و سوجون و جونگ کوک پشت بودیم (۱٠ دقیقه بعد) سوجون: من حوصلم سررفته بیایین بازی کنیم جونگ کوک: چه بازی تهیونگ: جرئت حقیقت می سان: اخه اینجا چه جرئتی میشه بازی کرد سوجون: پس بیایین مشاعره (۲ ساعت بعد) جیسو: بچه ها رسیدیم دریا پیاده شین استراحت کنیم سوجون: اخ جونن
رفتیم لب ساحل قشنگ بود ساعت ۸:۵ دقیقه بود می سان و جیسو: اقایون تنبل پاشین چوب بیارین تهیونگ و جونگ کوک و جی هوپ: 😂باشه سوجون: هر هر هر پاشین ببینم سرده
پسرا رفتن چوب بیارن جیسو: بچه ها پا هامون رو بزاریم تو دریا می سان: خیس نمیشیم سوجون: نه بریم (بعد از پاهاشون رو گذاشتن تو دریا) سوجون: چجوری با جی هوپ اشنا شدین جیسو: من داخل یه کافه نشسته بودم چند تا پسر مزاحمم شدن جی هوپ اونارو زد من از این کارش خوشم اومد گفتم مرسی گفت کاری نکردم از اونروز هروز میرفتم اون کافه اونم اونجا بود که بعد از ۲هفته گفت من ازت خوشم اومده منم گفتم منم و اینجوری داستان شروع شد سوجون: اخی جیسو: شماها عاشق نشدین سوجون: من اونو دوست دارم ولی اون منو نه
جیسو: بهش گفتی سوجون: نه می سان: پس چطور میگی دوست نداره سوجون: نمیدونم
جیسو: توچی می سان می سان: خب نمیدونم شاید اره شاید نه نمیدونم اسمش چه میتونه باشه جیسو: بگو چه حسی بهش داری می سان: خب من ادمه سردیم معمولا با کسی تازه اشنا شدم گرم نمیگرم اما با اون اینطوری نیست دست خودم نیست هروقت میبینمش یجوری باهاش رفتار میکنم که انگار۲ساله میشناسمش وقتی میبینمش یجوری میشم انگار قلبم تند میزنه سوجون جیسو: دختر عاشق شدی دیگه😂می سان: چه بدونم شاید عاشق شدم سوجون: حالا این پسر بدبخت کی هست 😂می سان: زهر مار امم چیزه چیز اها پسرا اومدن
جیسو دم گوش می سان: حالا تو نگو من که میفهمم جونگ کوک: اینم از چوب (۳٠ دقیقه بعد) جیسو: بچه ها می سان کو تهیونگ: مگه اینجا نبود می سان: ییییعنی چی جونگ کوک: داخل دریا نرفت جیسو: نه بابا جی هوپ: شاید داره دور میزنه جیسو: سوجون زنگ بزن به می سان سوجون: جواب نمیده وای
تهیونگ: استرسم هزار برابر شد رفتم دنبالش
ویو می سان
خسته شده بودم رفتم تو ون خوابیدم گوشیم هم سایلنت کردم
۵.۹k
۲۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.