مافیای بزرگ
𝐛𝐢𝐠 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟑𝟏
_کوک تو هم دلت می خواد نع؟
+نع ممنون من ترجیه می دم همون کیدرما بیبنیم
_اوک پس بزن شیطان من و بیینیم
+اوک
بعد زدیم فلیم شروع شد نشستیم تا قسمت آخر دیدیم که من گریه ام گرفت عررررر چقدر خوبه این سریال برگشتم دیدم کوک و کای دارن با تعجب نگام میکنن گفتم
_چیههههههه تاحالا بخاطر یه فلیم گریه نکردین؟
+چرا ولی نه وقتی پایان خوش داشته باشه
@من که نع تاحالا گریه نکردم
_زر نزن کای عررررر چقدر خوب بود هق هق
+خب دیگه بسه گریه نکن (بغلش کرد)
@یااا تو چرا الان بغلش کردی ؟ ها!
+دارم دل داریش می دم
@خب منم بلدم دل داری بدم
_لازم نیست تو یه کار دیگه می کنی نع دل داری
@عهههههههههههه ات زشته نگو عهههههه عمو می دونه آنقدر بی ادب شدی
_الان برا من فاز مثبتاندیشی رو نگیر اگه بابات می دونست هر شب تو کلاب...
@خیله خب بسه
_هق هق
+خب دیگه ات بسه پاشو یکم در مورد اون مهمونی تحقیق کنیم
_باشه فین فین(بالا کشیدن دماغ😐😂)
بعد از بغل کوک اومدم بیرون رفتم تو اتاقم در چمدون وسایل ماموریت باز کردم لپ تابم رو ازش بیرون آوردم رفتم پایین نشستم جلوی تلویزیون(بچه ها تلویزیون خاموشه ) لپ تاب روشن کردم رفتم ببینم چه خبره ساعت ۴ بود ساعت ۵ باید آماده می شدم اوفففف فقط به ساعت فرست دارم شروع کردم به تحقیق درباره مهمونی اووو که این طور پس ۲۰۰ نفر از دور ور عمارت محافظت میکنن
پس اگه اینجوری باشه پس لپ تاب پسرش باید طبقه ی بالا
باشه تقریبا یه ساعت گذشته بود ساعت ۵ بود رفتم تو اتاقم درو بستم که آماده شم اول لباسمو پوشیدم و یه چاقد خفن یه تفنگ و یه لانچیکو برداشتم تو لباسم جاسازی کردم بعد یه آرایش ملایم ولی خفن مناسب بال ماسکه کردم و موهامو حالت دادم کفشمو پوشیدم ارپاد مخصوص ماموریت گذاشتم تو گوشم نقابم گذاشتم و گوشیمو برداشتم رفتم پایین دیدم پسرا هم آماده اووو کوک خیلی جذاب شده بود یهو دلم رفت براش ولی سریع خودمو جمع و جور کردم گفتم
_پسرا چطور شدم؟
+عاااا خلی خوشگل شدی پرنسس(با یه نگاه جذاب)
@کلمات از گفتن زیبایی تو قاسر اند
_(خنده)از دست شما این لاس زدناتون
_هیییی اولین باره صورتی پوشیدم حس عجیبی داره
+نع بهت میاد ناز شدی(موهامو ات شده)
@راست میگه شبیه زیبای خفته شدی
_آه کوک همش تقصیر تو شد نزاشتی مشکی رو بردارم
+عههههه ات بقه دیگه چقدر مشکی یکم رنگی بپوش تازه خوشگل بودی خوشگل تر شدی
@اوفففف زیبای خفته ی کی بودی تو؟!
_زیبای خفته ی داداشم(لبخند)آخه همیشه بهم میگفت ولی میگفت من زیبای خفته ای بودم که بدون نیاز به ی پسر از خواب بیدار شدم .
@از همون اول هم وایب این دختر مستقل هارو می دادی
_آره دیگه ما اینیم
+خیلی خب حالا افتخار می دین بریم بانوی من
_بله مستر جئون
@هیییییی زندگی
بعد سوار بنز شدیم می خاستم پشت هرمون بشینم که کوک گفت
+عههه نشینی یااا لباست خراب میشه بشین جلو من بشینم پشت فرمون
_خیله خب باشه مثلا بزرگ ترین مافیای جهانی یاااا
+ولش مهم لباس تو عه
@میدونم بازم من عقب می شینم
_(لپشو کشید)آفرین پسر خوب
بعد سوار شدیم راه افتادیم طرف عمارت مهمونی یوران .....
گیلگیلی 🌚🦋
اسلاید ۱ و ۲ لباس و نقاب ات
اسلاید ۳ کت مشکی کوک ، طوسی کای
اسلاید ۴ نقاب کای اسلاید ۵ نقاب کوک
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟑𝟏
_کوک تو هم دلت می خواد نع؟
+نع ممنون من ترجیه می دم همون کیدرما بیبنیم
_اوک پس بزن شیطان من و بیینیم
+اوک
بعد زدیم فلیم شروع شد نشستیم تا قسمت آخر دیدیم که من گریه ام گرفت عررررر چقدر خوبه این سریال برگشتم دیدم کوک و کای دارن با تعجب نگام میکنن گفتم
_چیههههههه تاحالا بخاطر یه فلیم گریه نکردین؟
+چرا ولی نه وقتی پایان خوش داشته باشه
@من که نع تاحالا گریه نکردم
_زر نزن کای عررررر چقدر خوب بود هق هق
+خب دیگه بسه گریه نکن (بغلش کرد)
@یااا تو چرا الان بغلش کردی ؟ ها!
+دارم دل داریش می دم
@خب منم بلدم دل داری بدم
_لازم نیست تو یه کار دیگه می کنی نع دل داری
@عهههههههههههه ات زشته نگو عهههههه عمو می دونه آنقدر بی ادب شدی
_الان برا من فاز مثبتاندیشی رو نگیر اگه بابات می دونست هر شب تو کلاب...
@خیله خب بسه
_هق هق
+خب دیگه ات بسه پاشو یکم در مورد اون مهمونی تحقیق کنیم
_باشه فین فین(بالا کشیدن دماغ😐😂)
بعد از بغل کوک اومدم بیرون رفتم تو اتاقم در چمدون وسایل ماموریت باز کردم لپ تابم رو ازش بیرون آوردم رفتم پایین نشستم جلوی تلویزیون(بچه ها تلویزیون خاموشه ) لپ تاب روشن کردم رفتم ببینم چه خبره ساعت ۴ بود ساعت ۵ باید آماده می شدم اوفففف فقط به ساعت فرست دارم شروع کردم به تحقیق درباره مهمونی اووو که این طور پس ۲۰۰ نفر از دور ور عمارت محافظت میکنن
پس اگه اینجوری باشه پس لپ تاب پسرش باید طبقه ی بالا
باشه تقریبا یه ساعت گذشته بود ساعت ۵ بود رفتم تو اتاقم درو بستم که آماده شم اول لباسمو پوشیدم و یه چاقد خفن یه تفنگ و یه لانچیکو برداشتم تو لباسم جاسازی کردم بعد یه آرایش ملایم ولی خفن مناسب بال ماسکه کردم و موهامو حالت دادم کفشمو پوشیدم ارپاد مخصوص ماموریت گذاشتم تو گوشم نقابم گذاشتم و گوشیمو برداشتم رفتم پایین دیدم پسرا هم آماده اووو کوک خیلی جذاب شده بود یهو دلم رفت براش ولی سریع خودمو جمع و جور کردم گفتم
_پسرا چطور شدم؟
+عاااا خلی خوشگل شدی پرنسس(با یه نگاه جذاب)
@کلمات از گفتن زیبایی تو قاسر اند
_(خنده)از دست شما این لاس زدناتون
_هیییی اولین باره صورتی پوشیدم حس عجیبی داره
+نع بهت میاد ناز شدی(موهامو ات شده)
@راست میگه شبیه زیبای خفته شدی
_آه کوک همش تقصیر تو شد نزاشتی مشکی رو بردارم
+عههههه ات بقه دیگه چقدر مشکی یکم رنگی بپوش تازه خوشگل بودی خوشگل تر شدی
@اوفففف زیبای خفته ی کی بودی تو؟!
_زیبای خفته ی داداشم(لبخند)آخه همیشه بهم میگفت ولی میگفت من زیبای خفته ای بودم که بدون نیاز به ی پسر از خواب بیدار شدم .
@از همون اول هم وایب این دختر مستقل هارو می دادی
_آره دیگه ما اینیم
+خیلی خب حالا افتخار می دین بریم بانوی من
_بله مستر جئون
@هیییییی زندگی
بعد سوار بنز شدیم می خاستم پشت هرمون بشینم که کوک گفت
+عههه نشینی یااا لباست خراب میشه بشین جلو من بشینم پشت فرمون
_خیله خب باشه مثلا بزرگ ترین مافیای جهانی یاااا
+ولش مهم لباس تو عه
@میدونم بازم من عقب می شینم
_(لپشو کشید)آفرین پسر خوب
بعد سوار شدیم راه افتادیم طرف عمارت مهمونی یوران .....
گیلگیلی 🌚🦋
اسلاید ۱ و ۲ لباس و نقاب ات
اسلاید ۳ کت مشکی کوک ، طوسی کای
اسلاید ۴ نقاب کای اسلاید ۵ نقاب کوک
۹.۱k
۱۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.