پشت میز کارم نشستم توی سرم با خودم حرف میزنم
پشت میز کارم نشستم توی سرم با خودم حرف میزنم
با همکارام ساکتم
خودمو توی شیشه ی مشکی مترو خیره نگاه میکنم
ساکتم
توی حموم طولانی مدت زیر دوش می ایستم
لب هایم تکان میخورد
از خودم برای خودم حرف میزنم از رفته ها حرف میزنم از نیامده ها از برگشته ها از دور مانده ها از قرار بود ها از پیشامدنی ها از هرگز ها از محال ها
ساکتم
چشم هامو غلیظ ارایش میکنم
خودمو توی ایینه نگاه میکنم
خودم میشم شخص سوم
ساکتم
شب در مهمانی
میان جمعیت نه
گوشه ای مینشینم
کنش ها و واکنش هایشان را از دور برانداز میکنم
خودم برای خودم حرف میزنم
میپسندم، عق ام میگیرد، تعجب میکنم، قضاوت میکنم
ساکتم...با و برای هر چه خارج از خودم ساکتم
با همکارام ساکتم
خودمو توی شیشه ی مشکی مترو خیره نگاه میکنم
ساکتم
توی حموم طولانی مدت زیر دوش می ایستم
لب هایم تکان میخورد
از خودم برای خودم حرف میزنم از رفته ها حرف میزنم از نیامده ها از برگشته ها از دور مانده ها از قرار بود ها از پیشامدنی ها از هرگز ها از محال ها
ساکتم
چشم هامو غلیظ ارایش میکنم
خودمو توی ایینه نگاه میکنم
خودم میشم شخص سوم
ساکتم
شب در مهمانی
میان جمعیت نه
گوشه ای مینشینم
کنش ها و واکنش هایشان را از دور برانداز میکنم
خودم برای خودم حرف میزنم
میپسندم، عق ام میگیرد، تعجب میکنم، قضاوت میکنم
ساکتم...با و برای هر چه خارج از خودم ساکتم
۶.۰k
۱۶ اسفند ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.