خسته شدم .۹.
صبح بیدار شدی سرت رو سینه ی تهیونگ بود نشستی رو تخت خودت رو یکم کشیدی بعد پاشدی دست و صورتت رو شستی رفتی یه رژ زدی لباست رو هم عوض کردی یه لباسه مشکی استین کوتاه پوشیدی اومدی بری دستت روتهیونگ کشید و رویه لبات یه بوسه زدته: وایسا منم بیام نشستی رو تخت رفت یه لباس استین کوتاه مشکی پوشید و بهت یه چشمک زد یه خند از اون تودل برو ها زدی که لبخندش رو ازت گرفت دستت روگرفت رفتین بیرو که همه نشسته بودن رو زمین می خواستن صبحونه بخورن رفتی نشستی کناره کوکی که گفت : لبات رو گذاشتی رو لبا یه عشقه من تو: خودش گذاشت من هیچ کاری نکردم کوکی: اما لبای هیونگ رژی شده تو : چون اون لبش رو گذاشت رو لبه من ته : بس کنید کوک به توچه اخه ما هم دیگه رو بوس کردیم کوک: باشه تهیونگ خان حالا به من چه نشونت میدم صبحونه خوردین و پاشدین برایه جمع کردن وسایل که می خوایین برین تو جمع کردن هی تهیونگ کرم میریخت که باعث میشود خندت بگیر وسایل هاتون رو تو ماشین جا دادین دیگه برایه برگشتن ازتون فیلم نمیگرفتن دمه رفتن روبه رویه دوربین ها وایسادین که حرف های اخر رو برای بی تی اس سوپ بزنید همه حرف زدن که گفتن تو هم چیزی بگی تو:از اعضا همه گی ممنون واقعا بهم خوش گذشت دیگه تموم شد رفتین تو ماشین کناره ته نششتی چون رفتنتون رو هم فیلم میگرفتن دیگه از ویلا خارج شده بودین هر دوتون ساکت بودین تا اینکه گوشیه تهیونگ زنگ خورد ته:سلام عشقم خوبی ببخشید واقعا این چند روز کنارت نبودم اره عزیزم باشه باشه زود میام یکم صبر کن میام باشه عشقم کاری نداری فدات شم خدافظ.
1. ته :مگه من تاکسیتم من می خوام برم پیشه زنم کجا پیدا میشی تو : میشه تا سئول بریم چون الان بیرون سئولیم من میترسم ته :برام اصلا مهم نیست که میترسی خیلی ناراحت شدی که تو رو زنه خودش نمیدونی واصلا براش مهم نبودی و تموم اون بوسه ها برایه این بوده که می خواسته کاری کنه ارمی ها باور کنن و دیگه تورو نبینه فهمیده بودی که بهش علاقه پسدا کردی اما اون اصلا ازت خوشش نمیاد یه دفعه گوشی زنگ خورد با خوشحالی گوشی رو جواب دادی تو :بکهیونشی چطوری اره بهم خوش گذشت فقط یه بدی داشت اون که بهترین دوستم کنارم نبود یه دفعه خندیدی چی واقعا اوپا واو پس بلاخره تو هم دوست دختر پیدا کردی تو نمی خواد نگار من باشی راسی جلدی بهش پیشنهاد بده جلدی برو سر خونه زندگیت دوباره خندید یا اوپا من دیگه دوستت پسر می خوام چیکار اوپا میشه ازت یه خواهش بکنم میشه بیای دونبالم بزاریم خونم ته: خودم میبرمت تو:نمی خوام ته یه دفعه گوشی رو ازت گرفت و گفت: گفتم خودم میبرمت دختریه تو : چرا اینجوری تو فازت چرا معلوم نیست یه بار میگه نمی خوای ببرمت حالا میگی خودم میبرمت فکر میکنی من خوشحالم که تو بامن ازدواج کردی ...
#ایده #تصاویر_جذاب_دنی_زلزله👌🏻😍 #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #هنری #شیک #پست_جدید #خاص #جذاب #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #جالب
1. ته :مگه من تاکسیتم من می خوام برم پیشه زنم کجا پیدا میشی تو : میشه تا سئول بریم چون الان بیرون سئولیم من میترسم ته :برام اصلا مهم نیست که میترسی خیلی ناراحت شدی که تو رو زنه خودش نمیدونی واصلا براش مهم نبودی و تموم اون بوسه ها برایه این بوده که می خواسته کاری کنه ارمی ها باور کنن و دیگه تورو نبینه فهمیده بودی که بهش علاقه پسدا کردی اما اون اصلا ازت خوشش نمیاد یه دفعه گوشی زنگ خورد با خوشحالی گوشی رو جواب دادی تو :بکهیونشی چطوری اره بهم خوش گذشت فقط یه بدی داشت اون که بهترین دوستم کنارم نبود یه دفعه خندیدی چی واقعا اوپا واو پس بلاخره تو هم دوست دختر پیدا کردی تو نمی خواد نگار من باشی راسی جلدی بهش پیشنهاد بده جلدی برو سر خونه زندگیت دوباره خندید یا اوپا من دیگه دوستت پسر می خوام چیکار اوپا میشه ازت یه خواهش بکنم میشه بیای دونبالم بزاریم خونم ته: خودم میبرمت تو:نمی خوام ته یه دفعه گوشی رو ازت گرفت و گفت: گفتم خودم میبرمت دختریه تو : چرا اینجوری تو فازت چرا معلوم نیست یه بار میگه نمی خوای ببرمت حالا میگی خودم میبرمت فکر میکنی من خوشحالم که تو بامن ازدواج کردی ...
#ایده #تصاویر_جذاب_دنی_زلزله👌🏻😍 #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #هنری #شیک #پست_جدید #خاص #جذاب #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #جالب
۸۸.۸k
۳۰ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.