آبـان هوایش غرق دلتنگیست
آبـان هوایش غرق دلتنگیست
عطرِ تو را در مشت خود دارد
فهمیده خیلی دوستت دارم
هی پشتِ هم با عشق میبارد
آبان از اول هم مـُردد بود
عطر تو را جـاری کند یا نه
میخواست لبریزت شوم اما
اینگونه باران گرد و رسوا نه
او دیده بود از اولِ پاییـز
هرشب به یادت شعر میخوانم
فهمیده بودم زیرِ این بـاران
تو میروی من خیـس میمانم
آبان شدم در اوجِ بی مهـری
ابـری شدم اما نمیبارم
بعد از تو این پاییـزِ لا کردار
گفته هوای بدتـری دارم
آنقدر از عشقـت نوشتم که
ما دسته جمعی عاشقت هستیم
دروازه ی این شهرِ عاشق را
جز تـو به روی هر کسی بستیم
باران امشب بهتر از قبل است
جوری که فکـرش را نمیکردی
آبـان خبرهای خوشی دارد
شاید به پای قصـه برگردی
عطرِ تو را در مشت خود دارد
فهمیده خیلی دوستت دارم
هی پشتِ هم با عشق میبارد
آبان از اول هم مـُردد بود
عطر تو را جـاری کند یا نه
میخواست لبریزت شوم اما
اینگونه باران گرد و رسوا نه
او دیده بود از اولِ پاییـز
هرشب به یادت شعر میخوانم
فهمیده بودم زیرِ این بـاران
تو میروی من خیـس میمانم
آبان شدم در اوجِ بی مهـری
ابـری شدم اما نمیبارم
بعد از تو این پاییـزِ لا کردار
گفته هوای بدتـری دارم
آنقدر از عشقـت نوشتم که
ما دسته جمعی عاشقت هستیم
دروازه ی این شهرِ عاشق را
جز تـو به روی هر کسی بستیم
باران امشب بهتر از قبل است
جوری که فکـرش را نمیکردی
آبـان خبرهای خوشی دارد
شاید به پای قصـه برگردی
۱۲.۶k
۱۷ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.