اسم پروانه ای که در تاریکی می سوزد
اسم پروانه ای که در تاریکی می سوزد
پارت ۲۹
(ویو نابی)
نابی: باشه....
وقتی حرفش تایید کردم آروم من بیشتر داخل بغلش کشید......
جونگ کوک: دلت برای داداشت تنگ شده
نابی: هوم..... خیلی
جونگ کوک: بریم پیشش....
نابی: خودم می تونم برم ولی یونا اجازه نمی ده می ترسه چیزیم بشه
هنوز از چشمام اشک می چکید
جونگ کوک: بلند شو خودم می برمت.....
بلند شد دستام گرفت.....و به سمت بیرون حرکت کرد با صدای نسبتن بلند
جونگ کوک: یونا من نابی می برم بعداً میارمش
سریع گوشیم برداشتم همراهش رفتم سوار ماشین شدم
همه اش سعی داشت باهام حرف بزنه.....
جونگ کوک: نابی زیاد قرص خوردی که یونا عصبی شد
نابی: یکم بود
جونگ کوک: می دونی من مراقبتم لازم نیست قرص بخوری
با سر به نشونه می دونم اشاره کردم.....
دیگه چیزی نگفت....و رسیدیم سریع خواستم برم که یهو پیاده شد دستام گرفت
سریع خودم بهش رسوندم و فقط بهش نگاه می کردم گریه بی صدا می کردم
که جونگ کوک اومد جلوم
جونگ کوک: گریه کن ......من مراقبتم.....هر چقدر خواستی داد بزن
یکم تعجب کردم آخه اکثراً سریع خوابم می کردن
گریه هام یکم شدت گرفت آروم کشیدم داخل بغلش
جونگ کوک: یه جون ببین خواهرت..... چقدر گریه می کنه....بهش یک چیز بگو
با حرفاش گریم شدت گرفت
جونگ کوک: خواهرت دست منه ..امانت همیشه مراقبش هستم.....نابی.... دیگه
پیش منه......بهش بگو مراوارید ها هدر نده
دقیقا شبیه داداشم حرف می زد یکم که به خودم اومدم آروم خم شدم همون
قبر سرد بوسیدم جونگ کوک دوباره شونه هام گرفت و بلندم کرد
جونگ کوک: بریم
سوار ماشین شدم جونگ کوک همه اش ازم سوال می پرسید
جونگ کوک: می دونی معنی اسمت چیه
نابی: هوم یعنی پروانه
جونگ کوک: پروانه ها باید شاد باشن می دونی که
نابی: البته که عمرشون هم دو روز....پس داخل دو روز شاد باشن
جونگ کوک: دختر ..... هنوزم زبون درازیا....من دوستت هستم
یکم مکث کردم
نابی: هوم...ولی کی دوستم شدی
جونگ کوک : ..............
پارت ۲۹
(ویو نابی)
نابی: باشه....
وقتی حرفش تایید کردم آروم من بیشتر داخل بغلش کشید......
جونگ کوک: دلت برای داداشت تنگ شده
نابی: هوم..... خیلی
جونگ کوک: بریم پیشش....
نابی: خودم می تونم برم ولی یونا اجازه نمی ده می ترسه چیزیم بشه
هنوز از چشمام اشک می چکید
جونگ کوک: بلند شو خودم می برمت.....
بلند شد دستام گرفت.....و به سمت بیرون حرکت کرد با صدای نسبتن بلند
جونگ کوک: یونا من نابی می برم بعداً میارمش
سریع گوشیم برداشتم همراهش رفتم سوار ماشین شدم
همه اش سعی داشت باهام حرف بزنه.....
جونگ کوک: نابی زیاد قرص خوردی که یونا عصبی شد
نابی: یکم بود
جونگ کوک: می دونی من مراقبتم لازم نیست قرص بخوری
با سر به نشونه می دونم اشاره کردم.....
دیگه چیزی نگفت....و رسیدیم سریع خواستم برم که یهو پیاده شد دستام گرفت
سریع خودم بهش رسوندم و فقط بهش نگاه می کردم گریه بی صدا می کردم
که جونگ کوک اومد جلوم
جونگ کوک: گریه کن ......من مراقبتم.....هر چقدر خواستی داد بزن
یکم تعجب کردم آخه اکثراً سریع خوابم می کردن
گریه هام یکم شدت گرفت آروم کشیدم داخل بغلش
جونگ کوک: یه جون ببین خواهرت..... چقدر گریه می کنه....بهش یک چیز بگو
با حرفاش گریم شدت گرفت
جونگ کوک: خواهرت دست منه ..امانت همیشه مراقبش هستم.....نابی.... دیگه
پیش منه......بهش بگو مراوارید ها هدر نده
دقیقا شبیه داداشم حرف می زد یکم که به خودم اومدم آروم خم شدم همون
قبر سرد بوسیدم جونگ کوک دوباره شونه هام گرفت و بلندم کرد
جونگ کوک: بریم
سوار ماشین شدم جونگ کوک همه اش ازم سوال می پرسید
جونگ کوک: می دونی معنی اسمت چیه
نابی: هوم یعنی پروانه
جونگ کوک: پروانه ها باید شاد باشن می دونی که
نابی: البته که عمرشون هم دو روز....پس داخل دو روز شاد باشن
جونگ کوک: دختر ..... هنوزم زبون درازیا....من دوستت هستم
یکم مکث کردم
نابی: هوم...ولی کی دوستم شدی
جونگ کوک : ..............
۷.۷k
۲۵ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.