پارت ۲۷اردیایی
نیکا:اوکی
که ارسلان آمد
اریلان:چطورین
دیانا:خوبیم توهم خوابت نمیبره
ارسلان:توپیشم نباشی ته
دیانا:نکه همیشه پیشتم
نیکا:قهوایت کرد🤣
دیانا:ارسلان گوشیتو میدی چک کنم
اریلان:به من اعتماد نداری؟
دیانا:نه میخوام باهاش ور برم
ارسلان :باشه بگیر من برم دسشویی
دیانا:بش💖😈
ارسلان رفت ساعتو تنضیمات کردیم همه داخل بیدار بودن ما خبر نداشتیم که ارسلانم بیرون بود سو استفاده کردیم
دیانا:زن عمو و عمو ۴روز دیگه تولده ارسلانه؟
زن عمو:آره
دیانا:خب
نیکا:خب بجمالتون مامان خانم
زن عمو:😑
نبکا:میخواییم یه مراسم خاص تدارک بدیم وقتی برگشتیم تهران توی کافه(یچی گف)..برگذار میکنیم
دیاناv:آره بعدش خریداش بامن متین و نیکا
که ارسلان آمد
ارسلان:به همه که بیدارند
دیانل:منکه خوابم مباد
ارسلان:دیا گوشیمو بده
دیانا:بیا
مامان د:گوشی ارسلان دست تو چیکار میکنه
دیانا:هول شدم اما ارسلان
ارسلان:زن عمو رفته بودم دستشویی گوشیمو شمردم دست دیا
دیانا:آه آره
متینو نیکا که داشتن از خنده میترکیدن
مامان د:باشه بریم بخوابیم
لایک کامنت
که ارسلان آمد
اریلان:چطورین
دیانا:خوبیم توهم خوابت نمیبره
ارسلان:توپیشم نباشی ته
دیانا:نکه همیشه پیشتم
نیکا:قهوایت کرد🤣
دیانا:ارسلان گوشیتو میدی چک کنم
اریلان:به من اعتماد نداری؟
دیانا:نه میخوام باهاش ور برم
ارسلان :باشه بگیر من برم دسشویی
دیانا:بش💖😈
ارسلان رفت ساعتو تنضیمات کردیم همه داخل بیدار بودن ما خبر نداشتیم که ارسلانم بیرون بود سو استفاده کردیم
دیانا:زن عمو و عمو ۴روز دیگه تولده ارسلانه؟
زن عمو:آره
دیانا:خب
نیکا:خب بجمالتون مامان خانم
زن عمو:😑
نبکا:میخواییم یه مراسم خاص تدارک بدیم وقتی برگشتیم تهران توی کافه(یچی گف)..برگذار میکنیم
دیاناv:آره بعدش خریداش بامن متین و نیکا
که ارسلان آمد
ارسلان:به همه که بیدارند
دیانل:منکه خوابم مباد
ارسلان:دیا گوشیمو بده
دیانا:بیا
مامان د:گوشی ارسلان دست تو چیکار میکنه
دیانا:هول شدم اما ارسلان
ارسلان:زن عمو رفته بودم دستشویی گوشیمو شمردم دست دیا
دیانا:آه آره
متینو نیکا که داشتن از خنده میترکیدن
مامان د:باشه بریم بخوابیم
لایک کامنت
۱۵.۶k
۱۶ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.