🦋pt:⁴ I don't care even if I raise blood
جیهون: تو از کجا میدونی میخام جایی برم
ا/ت: هوفف جیهون خودت گفتی
جیهون:«شروع کرد خندیدن»
ا/ت: جیهون «در ماشینو باز کردم» بشین
جیهون: نشستم بابا
ذهن ا/ت: لعنتی من خودم جلوی پامو نمیبینم
ولی این دیگه خیلی حالش بده در از جیهون بستم و رفتم سمت جوب انگشت تو دهنم کردم تا بالا بیارم انقدر انجامش دادم تا بالاخره بالااوردم...
ا/ت: اینجوری میتونم بهتر شم اخخ لعنتی یه روز اومدم مست شم ها
_سمت ماشین جیهون رفتم در ماشین رو باز کردم و سوار شدم_
جیهون:«خنده» اصکل پلیسا میگیرنمون
ا/ت: میدونم ولی مجبوریم... کجا باید برم
جیهون: عه «خنده» دورم نیست اخه
ا/ت:«کوبیدم روی فرمون که بوق زد»
_میخاستم جدی باشم ولی منم هم زمان با جیهون خندم گرف_
جیهون: واییی خدااا مستی چه خوبه لعنتی
ا/ت: جیهون گوشی لعنتیتو بده
جیهون: بابا برو شرکت بابام
ا/ت: من از کجا بدونم شرکت بابات کجاس«خنده»
جیهون:«اشاره» اون دور دوراس
ا/ت: خدا شفات بده
جیهون: بیا گوشیمو بگیر برو تو بازیا میفهمی
ا/ت: گاو رمز رو وا کن
جیهون: بیا «باز کرد»
ذهن ا/ت: چه احمق شده به تلفن میگه بازی خوب تلفن
ا/ت: به کی زنگ بزنم؟
جیهون: رئیس هوانگ
ا/ت: اومم
_رفتم تو تماس هاش رئیسش ۲۴ بار زنگ زده بود شت
باهاش تماس گرفتم_
(بوق¹. بوق². بوق³)
برداشت
هوانگ: لعنتیییی حروم*اده کدومممم گورییی؟
ا/ت: سلام اقای هوانگ معذرت میخام من دوستشم
هوانگ: جیهون کجاسسسس«داد»
ا/ت: پیش منه فقط میشه بهم بگید باید کجا بیارمش؟
هوانگ: واستتت لوکیشن میفرستم تا نیم ساعت دیگه اینجا نباشه اخراجه
ا/ت: امم چشم
«قطع»
ا/ت: جی...«ساکت شدم»
چی خدای من خابش برده.. اشکالی نداره
_از ماشین پیاده شدم و سویچو بردم در هم بستم بدو بدو رفتم سمت مغازه _
ا/ت: ببخشید اینجا لیمو دارین؟
اقا: بله
ا/ت: میتونم به اندازه سه چهار تا ازتون بخرم؟!
اقا: بله حتما
ا/ت:«یه پنجاهی دادم بهش و بدو بدو رفتم»
اقا: خانوممم خانوم بقیتونن
ا/ت: ـــــــــــــــــ
_رفتم سوار ماشین شدم و در رو بستم سریع استارت زدم و با استرس شروع به حرکت کردم_
ا/ت: جیهوننننن«داد»
جیهون: ــــــــــــــــ
جیهون: جیهون لعنتیییی
جیهون: یااااااااا چتههه
ا/ت: اگه تا نیم ساعت دیگه پیش صاحب کارت نباشی اخراجی
_گوشیو دستم گرفتمو از لوکیشن رفتم_
ا/ت: جیهوننن
جیهون:«از جاش پرید» یااااااا چیییی «داد»
ا/ت: این لیمو هارو بخور زود
جیهون: چرااا
ا/ت: میگم بخورررر اصکلللل
جیهون: با.. باشه
ا/ت: باپوست بخور مجبوریییی
جیهون: فاککک... باشه
_اون نشست دونه دونه لیمو هارو خوردن بدبخت فشارش داشت میفتاد_
(¹. ². ³. ⁴. ⁵.) بعد
ا/ت:«نگه داشت» رسیدیممم
جیهون: یاااا لعنت زبونم میسوزههه
ا/ت:«ازتوی کیفم ادامس برداشتم و بهش دادم»
جیهون:«خوردمش» توم میای؟
ا/ت: میام تا رئیست رو راضی کنم
جیهون: خداوکیلی مست نیستی؟
ا/ت: من... اییی بیخیال عجله کن
_سویچ رو در اوردم و در ماشین رو بستم ماشینو قفل کردم و با جیهون وارد شرکت شدیم_
(از زبان جیهون)
کارتم رو دادم به شاگرد و دست ا/ت رو گرفتم بردمش طبقه بالا پیش رئیس
_در زدم_
هوانگ: بیاااا تووو «داد»
ـــــــــــــــــــــ🦋
ـــــــــ بعدی
ـــــــ🦋
ا/ت: هوفف جیهون خودت گفتی
جیهون:«شروع کرد خندیدن»
ا/ت: جیهون «در ماشینو باز کردم» بشین
جیهون: نشستم بابا
ذهن ا/ت: لعنتی من خودم جلوی پامو نمیبینم
ولی این دیگه خیلی حالش بده در از جیهون بستم و رفتم سمت جوب انگشت تو دهنم کردم تا بالا بیارم انقدر انجامش دادم تا بالاخره بالااوردم...
ا/ت: اینجوری میتونم بهتر شم اخخ لعنتی یه روز اومدم مست شم ها
_سمت ماشین جیهون رفتم در ماشین رو باز کردم و سوار شدم_
جیهون:«خنده» اصکل پلیسا میگیرنمون
ا/ت: میدونم ولی مجبوریم... کجا باید برم
جیهون: عه «خنده» دورم نیست اخه
ا/ت:«کوبیدم روی فرمون که بوق زد»
_میخاستم جدی باشم ولی منم هم زمان با جیهون خندم گرف_
جیهون: واییی خدااا مستی چه خوبه لعنتی
ا/ت: جیهون گوشی لعنتیتو بده
جیهون: بابا برو شرکت بابام
ا/ت: من از کجا بدونم شرکت بابات کجاس«خنده»
جیهون:«اشاره» اون دور دوراس
ا/ت: خدا شفات بده
جیهون: بیا گوشیمو بگیر برو تو بازیا میفهمی
ا/ت: گاو رمز رو وا کن
جیهون: بیا «باز کرد»
ذهن ا/ت: چه احمق شده به تلفن میگه بازی خوب تلفن
ا/ت: به کی زنگ بزنم؟
جیهون: رئیس هوانگ
ا/ت: اومم
_رفتم تو تماس هاش رئیسش ۲۴ بار زنگ زده بود شت
باهاش تماس گرفتم_
(بوق¹. بوق². بوق³)
برداشت
هوانگ: لعنتیییی حروم*اده کدومممم گورییی؟
ا/ت: سلام اقای هوانگ معذرت میخام من دوستشم
هوانگ: جیهون کجاسسسس«داد»
ا/ت: پیش منه فقط میشه بهم بگید باید کجا بیارمش؟
هوانگ: واستتت لوکیشن میفرستم تا نیم ساعت دیگه اینجا نباشه اخراجه
ا/ت: امم چشم
«قطع»
ا/ت: جی...«ساکت شدم»
چی خدای من خابش برده.. اشکالی نداره
_از ماشین پیاده شدم و سویچو بردم در هم بستم بدو بدو رفتم سمت مغازه _
ا/ت: ببخشید اینجا لیمو دارین؟
اقا: بله
ا/ت: میتونم به اندازه سه چهار تا ازتون بخرم؟!
اقا: بله حتما
ا/ت:«یه پنجاهی دادم بهش و بدو بدو رفتم»
اقا: خانوممم خانوم بقیتونن
ا/ت: ـــــــــــــــــ
_رفتم سوار ماشین شدم و در رو بستم سریع استارت زدم و با استرس شروع به حرکت کردم_
ا/ت: جیهوننننن«داد»
جیهون: ــــــــــــــــ
جیهون: جیهون لعنتیییی
جیهون: یااااااااا چتههه
ا/ت: اگه تا نیم ساعت دیگه پیش صاحب کارت نباشی اخراجی
_گوشیو دستم گرفتمو از لوکیشن رفتم_
ا/ت: جیهوننن
جیهون:«از جاش پرید» یااااااا چیییی «داد»
ا/ت: این لیمو هارو بخور زود
جیهون: چرااا
ا/ت: میگم بخورررر اصکلللل
جیهون: با.. باشه
ا/ت: باپوست بخور مجبوریییی
جیهون: فاککک... باشه
_اون نشست دونه دونه لیمو هارو خوردن بدبخت فشارش داشت میفتاد_
(¹. ². ³. ⁴. ⁵.) بعد
ا/ت:«نگه داشت» رسیدیممم
جیهون: یاااا لعنت زبونم میسوزههه
ا/ت:«ازتوی کیفم ادامس برداشتم و بهش دادم»
جیهون:«خوردمش» توم میای؟
ا/ت: میام تا رئیست رو راضی کنم
جیهون: خداوکیلی مست نیستی؟
ا/ت: من... اییی بیخیال عجله کن
_سویچ رو در اوردم و در ماشین رو بستم ماشینو قفل کردم و با جیهون وارد شرکت شدیم_
(از زبان جیهون)
کارتم رو دادم به شاگرد و دست ا/ت رو گرفتم بردمش طبقه بالا پیش رئیس
_در زدم_
هوانگ: بیاااا تووو «داد»
ـــــــــــــــــــــ🦋
ـــــــــ بعدی
ـــــــ🦋
۸.۶k
۳۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.