تک پارتی هانما
ا.ت ویو...
نشسته بودم تو اتاق و داشتم کتاب میخوندم...امروز تعطیل بود و هانما خونه پیشم بود...ازم خواست امروز هیج کاری نکنم و خودش همه کارارو انجام بده*اونم هانما...* منم تو اتاق مشغول بودم...
بی حوصله کتابو بستم و رفتم پایین پیش هانما...
ا.ت: هانمااا کارت تموم نشدددووو...
هانما: چرا تموم شد گرل بیا اینجا پیشم...
رفتم کنارش نشستم رو کاناپه...هانما دستاشو باز کرد منم خودمو تو بغلش جا دادم...
سرش تو گوشیش بود نمیفهمیدم چی کار میکنه..
ا.ت: هانما حوصلم سر ریدهههه
هانما: اینجا جاش نیس رو من اخه؟ دسشویی داریم که
ا.ت: اهههه بی مزه ی چندششش
هانما: اطلاعی ندارم
ا/ت: ای خودا😐💔
بی خیال شدم به زمین نگاه میکردم که یه دفعه خود به خود چشمم خورد به زیر میز خورد...دیدم یه چیزی داره تکون میخوره...یکم که دقت کردم دیدم سوسکه...یا حضرتتتت کیساکککککییبببیییییی
ا.ت: جیییییییییییییغ عرررررررکمکککککککککک
هانما: واااای گوشم چته دیوونه ی وحشی
ا.ت: زیر میزووووووووو
هانما: چیشده مگهههه
ا.ت: سوسکککککک جیییییییغ اوناهاش اونجاس
هانما: خوب باشه آروم باش چرا جیغ میزنی این بدبخت ترسیدددد وحشی خانومممم
ا.ت: بدوووو بکشش
هانما: دلم نمیاد اخههه
ا.ت: هانمااااایههه پدرگوربهههه الان وقت سر به سر گزاشتنم نیس ... بکششششششش
هانما: جواب خانوادشو چی بدممم اخهه
ا.ت: شوجیییی هانماااااا
هانما: من پول دیه ندارم بدم خودت بیا بکشش عشقممم😂😂
ا.ت: توروقوددداااااا هانمااااا بکششششش لطفننننن
هانما: به یه شرط...
ا.ت: باشه هرچی باشه قبول میکنم
هانما: اول باید بوسم کنی زود تند سریع...
ا.ت: ایششششششش الان اخهههه
هانما: پس نمیکشمش بزار باهامون تشکیل خانواده بده ازیزم من مشکلی ندارم
ا.ت: باشه بیا...*لپشو بوس کردم
هانما: عایا من برای تو یک جوکم؟ مسخره کردی منو؟
ا/ت: چرااااا خوووو
هانما: من اونو به عنوان بوس قبول ندارم.. زودباش ..لبم( لباشو غنچه میکنه و چشاشو میبنده😂🥺:]]] )
ا.ت: هووووف باشه....رفتم نزدیک و لباشو آروم بوسیدم...خواستم ازش جدا شم که کمرمو گرفت و آروم منو خوابوند روی مبل و خودش اومد روم...گرمی لباش خستگیو از تنم بیرون میکرد...بعد ۱ مین ازهم جدا شدیم...انقدر غرق بوسیدن بودیم که دیگه سوسکو یادمون رفت... ولی خو من...
ا.ت:فرار کررررررررررررررد اههههههه
هانما : پیداش میشه نترس عزیزم...
ا.ت: همش تقصیر توعه...بخدا امشب اگه سوسکو پیدا نکنی تو اتاق راهت نمیدممممممم شوجی هانمااااا فهمیدیییی
هانما: منو دست کم گرفتیا بیبی کوچولوم:]
ا.ت: هانماااااااا
هانما:😂باشه بابا پیداش میکنم در ضمن دیگه منو با فامیلی صدا نکنیا... وگرنه اون سوسکو نصف شب باهات وسلط میدم🥺😂:]
چطوری بود؟؟؟؟؟کامنت کنیدددد:]
نشسته بودم تو اتاق و داشتم کتاب میخوندم...امروز تعطیل بود و هانما خونه پیشم بود...ازم خواست امروز هیج کاری نکنم و خودش همه کارارو انجام بده*اونم هانما...* منم تو اتاق مشغول بودم...
بی حوصله کتابو بستم و رفتم پایین پیش هانما...
ا.ت: هانمااا کارت تموم نشدددووو...
هانما: چرا تموم شد گرل بیا اینجا پیشم...
رفتم کنارش نشستم رو کاناپه...هانما دستاشو باز کرد منم خودمو تو بغلش جا دادم...
سرش تو گوشیش بود نمیفهمیدم چی کار میکنه..
ا.ت: هانما حوصلم سر ریدهههه
هانما: اینجا جاش نیس رو من اخه؟ دسشویی داریم که
ا.ت: اهههه بی مزه ی چندششش
هانما: اطلاعی ندارم
ا/ت: ای خودا😐💔
بی خیال شدم به زمین نگاه میکردم که یه دفعه خود به خود چشمم خورد به زیر میز خورد...دیدم یه چیزی داره تکون میخوره...یکم که دقت کردم دیدم سوسکه...یا حضرتتتت کیساکککککییبببیییییی
ا.ت: جیییییییییییییغ عرررررررکمکککککککککک
هانما: واااای گوشم چته دیوونه ی وحشی
ا.ت: زیر میزووووووووو
هانما: چیشده مگهههه
ا.ت: سوسکککککک جیییییییغ اوناهاش اونجاس
هانما: خوب باشه آروم باش چرا جیغ میزنی این بدبخت ترسیدددد وحشی خانومممم
ا.ت: بدوووو بکشش
هانما: دلم نمیاد اخههه
ا.ت: هانمااااایههه پدرگوربهههه الان وقت سر به سر گزاشتنم نیس ... بکششششششش
هانما: جواب خانوادشو چی بدممم اخهه
ا.ت: شوجیییی هانماااااا
هانما: من پول دیه ندارم بدم خودت بیا بکشش عشقممم😂😂
ا.ت: توروقوددداااااا هانمااااا بکششششش لطفننننن
هانما: به یه شرط...
ا.ت: باشه هرچی باشه قبول میکنم
هانما: اول باید بوسم کنی زود تند سریع...
ا.ت: ایششششششش الان اخهههه
هانما: پس نمیکشمش بزار باهامون تشکیل خانواده بده ازیزم من مشکلی ندارم
ا.ت: باشه بیا...*لپشو بوس کردم
هانما: عایا من برای تو یک جوکم؟ مسخره کردی منو؟
ا/ت: چرااااا خوووو
هانما: من اونو به عنوان بوس قبول ندارم.. زودباش ..لبم( لباشو غنچه میکنه و چشاشو میبنده😂🥺:]]] )
ا.ت: هووووف باشه....رفتم نزدیک و لباشو آروم بوسیدم...خواستم ازش جدا شم که کمرمو گرفت و آروم منو خوابوند روی مبل و خودش اومد روم...گرمی لباش خستگیو از تنم بیرون میکرد...بعد ۱ مین ازهم جدا شدیم...انقدر غرق بوسیدن بودیم که دیگه سوسکو یادمون رفت... ولی خو من...
ا.ت:فرار کررررررررررررررد اههههههه
هانما : پیداش میشه نترس عزیزم...
ا.ت: همش تقصیر توعه...بخدا امشب اگه سوسکو پیدا نکنی تو اتاق راهت نمیدممممممم شوجی هانمااااا فهمیدیییی
هانما: منو دست کم گرفتیا بیبی کوچولوم:]
ا.ت: هانماااااااا
هانما:😂باشه بابا پیداش میکنم در ضمن دیگه منو با فامیلی صدا نکنیا... وگرنه اون سوسکو نصف شب باهات وسلط میدم🥺😂:]
چطوری بود؟؟؟؟؟کامنت کنیدددد:]
۱۲.۵k
۰۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.