قشنگ ترین عذاب من پارت ۳۴
قشنگ ترین عذاب من پارت ۳۴
ویو تهیونگ
اعصابم خورد بود . چرا اینطوری شدم ؟
اصن به من چه ربطی داره که اون میره یا نه... اوففف
نمیتونم ، هرچقدر سعی میکنم نمیتونم خودمو بی تفاوت نشون بدم و این ترسم رو بیشتر میکنه
جین خیلی خوب قضیه رو میفهمه و میترسم از این اتفاق بویی ببره. من هنوز با خودم اوکی نیستم
نمیدونم چند چندم و اگر جین این وسط بفهمه بدبختم
جین : به من نگاه کن تهیونگ
نمیتونستم...واقعا نمیتونستم نگاش کنم
اگر نگاش کنم که میفهمه. آه لعنت بر این شانس
جین : نگاهم کن تهیونگا... من که میدونم چیشده.
همین جمله کافی بود تا چشمام رنگ ترس و اضطراب بگیره . سریع سرمو آوردم بالا و نگاهش کردم
ته : ه...هیونگ چی میگی؟
جین : قرار نیست از من مخفی کنی تهیونگی
ته : چ...چیو مخفی کنم؟؟ چ...چی م...میگی هیونگ!؟(خنده مصنوعی)
جین : ببین خودتم خوب میدونی میفهمم . از همون روز اولم که با خودت سر قرار آوردیش فهمیدم که قراره یه روزی دلتو بهش ببازی. از دست من در نمیری تهیونگ خان
ته : آههههه هیونگ
سرم رو گرفتم تو دستم و نشستم رو صندلی. تموم...
دیگه نمیتونم این حسو سرکوب کنم
جین : الان حال خوبی نداری... بعدا حتما در موردش حرف میزنیم . ولی امشب هم تو میای به کلاب و هم جونگ کوک رو با خودت میاری؛ فهمیدی؟(جدی)
در جوابش فقط سری تکون دادم و چیزی نگفتم
"خوبه" ای گفت و از اتاق رفت بیرون
کلافه از همه چی پاشدم و وسایلم رو جمع کردم.
دیگه نا ندارم ادامه بدم . باید برم خونه.. شدیداً به خواب احتیاج داشتم
ته : جونگ کوک (بلند)
کوک : بله قربان؟(استرس)
ته : آماده شو...باید برگردم خونه(سرد)
کوک : بله چشم
رفت بیرون و درو بست ؛ خودمو پرت کردم رو صندلیم و به بیرون خیره شدم
ابرا هم عین من بغض داشتن. اما اونا میتونن ببارن و من باید داخل خودم بریزم
یه عمری اینطور بوده و حالا هم همینطور میمونه .
کوک : ق...قربان آماده اید بریم!؟
ته : هوم
پاشدم و وسایلم رو برداشتم ، پشت سرم حرکت کرد و رفتیم بیرون
ته : میا من تا شب نیستم . به جیمین و یونگ...راستی یونگی کجاست؟
میا : نمیدونم...داشت با جیمین حرف میزد ، منم سرم به کارم بود اما فقط دیدم دستش رو گرفت و پشت سرش کشید و رفتن . نمیدونم دیگه کجان
عجیبه. یونگی با جیمین ؟ من که از حالا آخرشو فهمیدم
ته : باشه ممنون. هر وقت اومدن بهشون بگو حواسشون به شرکت باشه ؛ شبم شاید دیرتر برسیم(جدی)
میا : اوهوم (لبخند)
ویو تهیونگ
اعصابم خورد بود . چرا اینطوری شدم ؟
اصن به من چه ربطی داره که اون میره یا نه... اوففف
نمیتونم ، هرچقدر سعی میکنم نمیتونم خودمو بی تفاوت نشون بدم و این ترسم رو بیشتر میکنه
جین خیلی خوب قضیه رو میفهمه و میترسم از این اتفاق بویی ببره. من هنوز با خودم اوکی نیستم
نمیدونم چند چندم و اگر جین این وسط بفهمه بدبختم
جین : به من نگاه کن تهیونگ
نمیتونستم...واقعا نمیتونستم نگاش کنم
اگر نگاش کنم که میفهمه. آه لعنت بر این شانس
جین : نگاهم کن تهیونگا... من که میدونم چیشده.
همین جمله کافی بود تا چشمام رنگ ترس و اضطراب بگیره . سریع سرمو آوردم بالا و نگاهش کردم
ته : ه...هیونگ چی میگی؟
جین : قرار نیست از من مخفی کنی تهیونگی
ته : چ...چیو مخفی کنم؟؟ چ...چی م...میگی هیونگ!؟(خنده مصنوعی)
جین : ببین خودتم خوب میدونی میفهمم . از همون روز اولم که با خودت سر قرار آوردیش فهمیدم که قراره یه روزی دلتو بهش ببازی. از دست من در نمیری تهیونگ خان
ته : آههههه هیونگ
سرم رو گرفتم تو دستم و نشستم رو صندلی. تموم...
دیگه نمیتونم این حسو سرکوب کنم
جین : الان حال خوبی نداری... بعدا حتما در موردش حرف میزنیم . ولی امشب هم تو میای به کلاب و هم جونگ کوک رو با خودت میاری؛ فهمیدی؟(جدی)
در جوابش فقط سری تکون دادم و چیزی نگفتم
"خوبه" ای گفت و از اتاق رفت بیرون
کلافه از همه چی پاشدم و وسایلم رو جمع کردم.
دیگه نا ندارم ادامه بدم . باید برم خونه.. شدیداً به خواب احتیاج داشتم
ته : جونگ کوک (بلند)
کوک : بله قربان؟(استرس)
ته : آماده شو...باید برگردم خونه(سرد)
کوک : بله چشم
رفت بیرون و درو بست ؛ خودمو پرت کردم رو صندلیم و به بیرون خیره شدم
ابرا هم عین من بغض داشتن. اما اونا میتونن ببارن و من باید داخل خودم بریزم
یه عمری اینطور بوده و حالا هم همینطور میمونه .
کوک : ق...قربان آماده اید بریم!؟
ته : هوم
پاشدم و وسایلم رو برداشتم ، پشت سرم حرکت کرد و رفتیم بیرون
ته : میا من تا شب نیستم . به جیمین و یونگ...راستی یونگی کجاست؟
میا : نمیدونم...داشت با جیمین حرف میزد ، منم سرم به کارم بود اما فقط دیدم دستش رو گرفت و پشت سرش کشید و رفتن . نمیدونم دیگه کجان
عجیبه. یونگی با جیمین ؟ من که از حالا آخرشو فهمیدم
ته : باشه ممنون. هر وقت اومدن بهشون بگو حواسشون به شرکت باشه ؛ شبم شاید دیرتر برسیم(جدی)
میا : اوهوم (لبخند)
۲.۰k
۳۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.