پارت

پارت🔟
لباساو کیفمو برنداشتم خواستم برگردم تو خونه که این جن پیداش شد:
-کجا؟
-خونه ی اقا شجاع.......خب میخوام برم خونه
-اینو میدونم برای چی؟
-لباسامو بردارم با کیفم
-لباس که نمیخواد بیاری چون مامانم به عشق تو رفته کلی لباس نو خریده.......حالا میخوای کیفتو برداری برو
زیرلبی غریدم
-منتظر اجازه شما بودم
ولی شنیدوگفت
-حالا که اجازه دادم میتونی بری
وااااااااااااااااااااااااااااااای از دست این......اخه قربونت برم خاله شادی این چه بچه ای بود به دنیا اوردی.......یه فکر دارم.....بزار ببینم یادم نمیاد هیچوقت عمو اینا با بچه نیومده بودن خونه ما پس....این یعنی.....من بزرگترم البته امیدوارم
-ببخشید شما چند سالتونه؟
به درخت تکیه داده بود سرشو اورد بالاوگفت
-من؟
سرمو تکون دادموگفت
-دوسال از توکوچیکتر
-یعنی 18 سال؟
پس 20سالته؟.......من و داداشم 2سال ازت بزرگتریم -
یه ایش زیر لب گفتم ایشالا سرتخته بشورنت رفتم تو کیفمو بردارم که یه قاب عکس از خودمو مامانو بابا رو دیدم ......مال سه ماه پیش بود که رفته بودیم شیراز......تو حافظیه عکس انداخته بودیم یاد اون روز افتادم:
-مامان .....توروخدا بیا بریم عکس بگیریم بابا که موافقه پس تو چرا مخالفت میکنی؟
-اخه دختر من به فکر توام.........خودت که خود شیفته ای.......نمیدونی چقده بد عکسی
-عه.......ماماااااااااااااااان
-هیس دختر ابرومونو بردی
-مامان توروخدا.........
آدرس کانال تلگرام ما :
در حریم تو
😘 💜 💜 😍
https://telegram.me/darharimeto
#در_حریم_تو
کپی بدون ذکر منبع پیگرد الهی دارد💜
دیدگاه ها (۱)

پارت1⃣1⃣-باشه .....بیا بریم پوستمو کندی ....بابا رفت سمت اون...

پارت2⃣1⃣رسیدیم خونه من زودتر پیاده شدمو رفتم سمت خونه بلند د...

#پاییزپاییز فصل دوست داشتنی

پارت9⃣-کجا؟برگشتو گفت-میخوام داخلو نگاه کنم-بیخود بفرمائید ب...

فیک (خواهر ناتنی من) پارت ۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط