پارت یک (شیطان کش)
عکس بسی بی ربط 😐
دختری به نام هاتاکو بود که زمانی که دوساله بود مادر و پدرش را از دست داده است...او به سختی زندگی میکرد و حدود چهار سال سختی کشید تا اینکه در سن شش سالگی در روستا به یک زن قد بلند با موهای مشکی و چشمان قرمز برخورد کرد.اون زن با دلسوزی به آن دختر نگاه میکرد تا اینکه ازش پرسید:( اسمت چیه دختر خانم؟)
آن دختر کمی مکث کرد و بعد گفت:(هاتاکو هستم...دختر جنی و کیوشی...)
آن زن زمانی که این رو شنید چشمانش گشاد شد و گفت:(دختر خانم، من...میتونم فامیلی شما رو بدونم؟)
دختر کوچولو هم جواب داد:(آگاتسوکی...)
آن زن دستان دختر را گرفت و به اون گفت:( میخواهی با من زندگی کنی؟...من میتونم لباس های خوشگل برات بخرم، غذا های خوشمزه بهت بدم ولی اگه میخوای پیشم بمونی باید دختر خوبی باشی و بهم کمک کنی باشه؟...)
هاتاکو یکم ترسیده بود اما کمی بعد گفت:(باشه ولی شما هم...باید به حرف های من گوش بدید...باشه؟...)
آن زن گفت:(باشه دختر خانم...حالا بیا بریم...اوه راستی اسم من «یو» هستش...از آشنایی باهات خوشبختم...)
دختری به نام هاتاکو بود که زمانی که دوساله بود مادر و پدرش را از دست داده است...او به سختی زندگی میکرد و حدود چهار سال سختی کشید تا اینکه در سن شش سالگی در روستا به یک زن قد بلند با موهای مشکی و چشمان قرمز برخورد کرد.اون زن با دلسوزی به آن دختر نگاه میکرد تا اینکه ازش پرسید:( اسمت چیه دختر خانم؟)
آن دختر کمی مکث کرد و بعد گفت:(هاتاکو هستم...دختر جنی و کیوشی...)
آن زن زمانی که این رو شنید چشمانش گشاد شد و گفت:(دختر خانم، من...میتونم فامیلی شما رو بدونم؟)
دختر کوچولو هم جواب داد:(آگاتسوکی...)
آن زن دستان دختر را گرفت و به اون گفت:( میخواهی با من زندگی کنی؟...من میتونم لباس های خوشگل برات بخرم، غذا های خوشمزه بهت بدم ولی اگه میخوای پیشم بمونی باید دختر خوبی باشی و بهم کمک کنی باشه؟...)
هاتاکو یکم ترسیده بود اما کمی بعد گفت:(باشه ولی شما هم...باید به حرف های من گوش بدید...باشه؟...)
آن زن گفت:(باشه دختر خانم...حالا بیا بریم...اوه راستی اسم من «یو» هستش...از آشنایی باهات خوشبختم...)
۱.۳k
۱۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.