زیبای من پارت۷
که با صدای عروس داماد بیان تو در باز شد
ات:جین بریم؟
جین:بریم(متعجب)
ویو جین
عجیب بود خودش پیش قدم شد برای رفتن به سالن یعنی اونممم اره اره جین تو تونستی یعنی احتمالا (خنده)
عروسی تموم شد رفتیم خونه من
ات:خوب اتاق من کجاست؟
جین:اتاق تو؟
ات:نه پس اتاق تو
جین:اره اتاق جفتمون
ات:نه نه ببین جین
جین:حرف نباشه
ات:باشه
ویو ات
رفتم تو اتاق جین حس خوبی نداشتم یعنی چی چرا باید تو یک اتاق باشیم لباسام عوض کردم دوش گرفتم و آمدم بیرون و روی تخت دراز کشیدم که دیدم جین اومد کنارم دراز کشید
ات:هعی هعی هعی
جین:چی شده
ات:یا من روی تخت میخوابم یا تو
جین:یعنی چی
ات:یعنی باهام نمیخوابیم
جین:چرا ما که
ات:مگه همه و شوهرا کنار هم میخوابن
جین:پس چی
ات:بعضی ها که مثل من و تو ازدواج کردن جدا میخوابن
جین:ات چقدر نوشیدنی خوردی ؟
ات:من یکم
جین:مطمئنی ؟
ات:اوهوم سه تا بطری که چیزی نیست
جین:این یکمه ؟
ات:اوهوم من تا چهارتا پنج تا بطری ظرفیت دارم
جین:فعلا که یه چیز دیگه معلومه
ات:نه من خوبم تو کنارم نمیخوابی
جین:برو اون طرف اتتتت(ات و پرت میکنه اون طرف)
ات:نه (دوباره برمیگرده )
جین:برو اون طرف (دوباره پرتش میکنه و سریع میشینه)
ات:برو روی کاناپه جین(در حال تلاش برای انداختن جین)
جین:بچه پرو من ازت بزرگترم من برم
ات:خوب منو نگاه کن من ظریفم برم روی کاناپه بخوابم بدنم درد میگیره
جین:اون دیگه مشکل خودته
ات:نهههه(درحال تلاش)
جین :ات آت
جین:اوکی من میرم
ات:آفرین از اول میرفتی دیگه
جین:بچه پرو
فردا صبح
ویو ات
با احساس خفگی بلند شدم نگاه که کردم دیدم جین منو سفت بغل کرده
ات:جین جین(درحال تلاش برای آزاد شدن)
ات:جین(یکم داد)
جین:چی شده
ات:تو اینجا چیکار میکنی
جین:برای چی
ات:من دیشب بهت گفتم کجا بخوابی
جین:روی کناپهههه
ات:خوب اینجا چیکار میکنی
جین:آها خودت منو کشیدی
ات:من؟
جین:اوهوم خودت گفتی
فلش بک به دیشب
ویو جین
روی کاناپه خوابیدم که یهو
ات:شوهر جذا.بممم
جین:چی(متعجب)
ات:شوهرییییی
جین:ات ؟
ات:چرا روی کاناپه خوابیدی پاشو پاشو بیا روی تخت بخواب
اومد دستمو گرفت و رفتیم روی تخت خوابیدیم
ات:خوب دستت و اینجوری کن بعد منو بغل کن (خنده)
جین:هر شب نوشیدنی بخور (خنده)
ات: اینجوری نمیتونم تا سال های طولانیییی باهات زندگی کنم
جین:اوهوم راست میگی(خنده)
زمان حال
ویو ات
جین:یادت اومد ؟
همشو یادم اومد آخ اتتتت تو چیکار کردی اه
ات:نه یادم نیست
جین:چه حیف تو بهم گفتی دوسم داری
ات:چی من کی گفتم فقط گفتم شوهر .....(با شرمساری به جین نگاه میکنه)
جین:پس یادت اومد
ات:من میرم صبحانه آماده کنم
جین:وایستا
__
بچه ها از امروز شبا دوتا پارت پشت سرهم میزارم ولی لطفا حمایت کنین ممنونم❤️
ات:جین بریم؟
جین:بریم(متعجب)
ویو جین
عجیب بود خودش پیش قدم شد برای رفتن به سالن یعنی اونممم اره اره جین تو تونستی یعنی احتمالا (خنده)
عروسی تموم شد رفتیم خونه من
ات:خوب اتاق من کجاست؟
جین:اتاق تو؟
ات:نه پس اتاق تو
جین:اره اتاق جفتمون
ات:نه نه ببین جین
جین:حرف نباشه
ات:باشه
ویو ات
رفتم تو اتاق جین حس خوبی نداشتم یعنی چی چرا باید تو یک اتاق باشیم لباسام عوض کردم دوش گرفتم و آمدم بیرون و روی تخت دراز کشیدم که دیدم جین اومد کنارم دراز کشید
ات:هعی هعی هعی
جین:چی شده
ات:یا من روی تخت میخوابم یا تو
جین:یعنی چی
ات:یعنی باهام نمیخوابیم
جین:چرا ما که
ات:مگه همه و شوهرا کنار هم میخوابن
جین:پس چی
ات:بعضی ها که مثل من و تو ازدواج کردن جدا میخوابن
جین:ات چقدر نوشیدنی خوردی ؟
ات:من یکم
جین:مطمئنی ؟
ات:اوهوم سه تا بطری که چیزی نیست
جین:این یکمه ؟
ات:اوهوم من تا چهارتا پنج تا بطری ظرفیت دارم
جین:فعلا که یه چیز دیگه معلومه
ات:نه من خوبم تو کنارم نمیخوابی
جین:برو اون طرف اتتتت(ات و پرت میکنه اون طرف)
ات:نه (دوباره برمیگرده )
جین:برو اون طرف (دوباره پرتش میکنه و سریع میشینه)
ات:برو روی کاناپه جین(در حال تلاش برای انداختن جین)
جین:بچه پرو من ازت بزرگترم من برم
ات:خوب منو نگاه کن من ظریفم برم روی کاناپه بخوابم بدنم درد میگیره
جین:اون دیگه مشکل خودته
ات:نهههه(درحال تلاش)
جین :ات آت
جین:اوکی من میرم
ات:آفرین از اول میرفتی دیگه
جین:بچه پرو
فردا صبح
ویو ات
با احساس خفگی بلند شدم نگاه که کردم دیدم جین منو سفت بغل کرده
ات:جین جین(درحال تلاش برای آزاد شدن)
ات:جین(یکم داد)
جین:چی شده
ات:تو اینجا چیکار میکنی
جین:برای چی
ات:من دیشب بهت گفتم کجا بخوابی
جین:روی کناپهههه
ات:خوب اینجا چیکار میکنی
جین:آها خودت منو کشیدی
ات:من؟
جین:اوهوم خودت گفتی
فلش بک به دیشب
ویو جین
روی کاناپه خوابیدم که یهو
ات:شوهر جذا.بممم
جین:چی(متعجب)
ات:شوهرییییی
جین:ات ؟
ات:چرا روی کاناپه خوابیدی پاشو پاشو بیا روی تخت بخواب
اومد دستمو گرفت و رفتیم روی تخت خوابیدیم
ات:خوب دستت و اینجوری کن بعد منو بغل کن (خنده)
جین:هر شب نوشیدنی بخور (خنده)
ات: اینجوری نمیتونم تا سال های طولانیییی باهات زندگی کنم
جین:اوهوم راست میگی(خنده)
زمان حال
ویو ات
جین:یادت اومد ؟
همشو یادم اومد آخ اتتتت تو چیکار کردی اه
ات:نه یادم نیست
جین:چه حیف تو بهم گفتی دوسم داری
ات:چی من کی گفتم فقط گفتم شوهر .....(با شرمساری به جین نگاه میکنه)
جین:پس یادت اومد
ات:من میرم صبحانه آماده کنم
جین:وایستا
__
بچه ها از امروز شبا دوتا پارت پشت سرهم میزارم ولی لطفا حمایت کنین ممنونم❤️
۱۳.۳k
۲۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.