یک فن من فوق العادست
یک فن من فوق العادست
پارت دو
خب بهتره این تیشتر مشکی و این کارگوی مشکیو بپوشم عالیه خیلی خوب شدم حالا وقت میکاپ و موهامه برای میکاپ که یه کانسیرل فقط زیر چشام و یه تینت به گونه هام و لبام موهامم که باز و حالت دار موج دار عالیه سوار تاکسی شدم که دیدم اخجون اولین نفر اومدم گفتن ساعت ۷ بیام ولی من میخوام نفر اول باشم پس ساعت ۲ اومدم
پرش زمانی به ساعت ۷
خب دیگه باید کنسرت شروع بشه
ـــ: دوستان لطغا یکی یکی برین داخل و روی صندلی بشینین
ا.ت: اخیش بالاخره
رفتیم تو من نشستم ردیف اول و دقیقا نیم ساعت منتظر موندیم که بیان وقتی اومدن انگار یه اتفاق بد قرار بود بیوفته و قلبم به درد اومد و کمکم نفس کم اوردم و سیاهی...
ویو جونککوک
الان باید میرفتیم رو استیج ولی یه حس بدی دارم نمیدونم چرا ولی باید بریم وقتی رفتیم یه دختر خیلی خفن با استایل خفن و موهایموج دار حالش بد شد تا خواستم برم پیشش و ازش سوال کنم چیشده غش کرد
جونککوک: هی کی همراه این دختره؟(نگران)
هیشکی چیزی نگفت
جیهوپ: فک کنم تنها اومده بهتر نیست ببریمش بیمارستان؟
تهیونگ: اما ما حتی اینو نمیشناسیم
جونککوک: تهیونگ چیمیگی این دختر تنها یه گوشه غش کرده بعد میگی ولش کن؟
ا.ون دختررو براید استایل بغلکردم بردم تو ماشین گذاشتمش و تا بیمارستان خیلی سریع رانندگی کردم نمیدونم چرا ولی انگار این دخترو میشناسم ولی یادم نمیاد کیه
ویو ا.ت
وقتی بلند شدم دیدم سرم بهم وصله و او.وون جونککوکه و بقییه ی اعضا پرامممم
سریع بلند شدم که دیدم بقیه فهمیدم بهوش اومدم همه اومدن سمتم
جیهوپ: دختر جون حالت خوبه؟
جونککوک: چیشده؟
نامجون: اسمت چیه تو؟
تهیونگ: حالت خوبه دختر؟
ا.ت: م.م.من حالم خوبه(بغض)
جونککوک: هی چیشده؟
ا.ت: من متاسفم(بغض سگییی)
نامجون: بابت؟
ا.ت: خراب کردن کنسزتتون(بغض سگییییییییییییی)
جونککوک: هی اشکال نداره مهم اینه تو ارمیی و برای ما مهمی حالا بگو چیشد که اونجوری غش کردی؟
ا.ت: خ.خ.ب من از وقتی بچه بودم خطر رو حس میکردم مثلا یبار چندتا سگ اوفتاده بودن دنبالم سر درد گرفتم اما اونموقع وقتی غش کردم یعنی احتمال مرگش زیاده
جونککوک: یعنی ما خطزناکیم؟!!!
ا.ت: منظور من این نبود
ناجون: جونککوک عذیتش نکن اعهه
ا.ت: شما باور نمیکنید نه؟
نامجون: ببخشید دختر کوچولو ولی نه
ا.ت: اصلا مهم نیست مجبور نیستین با ور کنین
سرمو از دستم کشیدم بیرون و داشتم عین خر راهمو میرفتم که خوردم به سینه ی ینفر یه کصکش به ایرانی بهش گفتم و سرمو بردم بالا که لبام با لبای کوک برخورد کرد
ا.ت: وا.وا.واقعا متاسفم از عمد نبود(سرخ شد)
...
شرایط پارت بعد: ۵ لایک و دو کامنت
پارت دو
خب بهتره این تیشتر مشکی و این کارگوی مشکیو بپوشم عالیه خیلی خوب شدم حالا وقت میکاپ و موهامه برای میکاپ که یه کانسیرل فقط زیر چشام و یه تینت به گونه هام و لبام موهامم که باز و حالت دار موج دار عالیه سوار تاکسی شدم که دیدم اخجون اولین نفر اومدم گفتن ساعت ۷ بیام ولی من میخوام نفر اول باشم پس ساعت ۲ اومدم
پرش زمانی به ساعت ۷
خب دیگه باید کنسرت شروع بشه
ـــ: دوستان لطغا یکی یکی برین داخل و روی صندلی بشینین
ا.ت: اخیش بالاخره
رفتیم تو من نشستم ردیف اول و دقیقا نیم ساعت منتظر موندیم که بیان وقتی اومدن انگار یه اتفاق بد قرار بود بیوفته و قلبم به درد اومد و کمکم نفس کم اوردم و سیاهی...
ویو جونککوک
الان باید میرفتیم رو استیج ولی یه حس بدی دارم نمیدونم چرا ولی باید بریم وقتی رفتیم یه دختر خیلی خفن با استایل خفن و موهایموج دار حالش بد شد تا خواستم برم پیشش و ازش سوال کنم چیشده غش کرد
جونککوک: هی کی همراه این دختره؟(نگران)
هیشکی چیزی نگفت
جیهوپ: فک کنم تنها اومده بهتر نیست ببریمش بیمارستان؟
تهیونگ: اما ما حتی اینو نمیشناسیم
جونککوک: تهیونگ چیمیگی این دختر تنها یه گوشه غش کرده بعد میگی ولش کن؟
ا.ون دختررو براید استایل بغلکردم بردم تو ماشین گذاشتمش و تا بیمارستان خیلی سریع رانندگی کردم نمیدونم چرا ولی انگار این دخترو میشناسم ولی یادم نمیاد کیه
ویو ا.ت
وقتی بلند شدم دیدم سرم بهم وصله و او.وون جونککوکه و بقییه ی اعضا پرامممم
سریع بلند شدم که دیدم بقیه فهمیدم بهوش اومدم همه اومدن سمتم
جیهوپ: دختر جون حالت خوبه؟
جونککوک: چیشده؟
نامجون: اسمت چیه تو؟
تهیونگ: حالت خوبه دختر؟
ا.ت: م.م.من حالم خوبه(بغض)
جونککوک: هی چیشده؟
ا.ت: من متاسفم(بغض سگییی)
نامجون: بابت؟
ا.ت: خراب کردن کنسزتتون(بغض سگییییییییییییی)
جونککوک: هی اشکال نداره مهم اینه تو ارمیی و برای ما مهمی حالا بگو چیشد که اونجوری غش کردی؟
ا.ت: خ.خ.ب من از وقتی بچه بودم خطر رو حس میکردم مثلا یبار چندتا سگ اوفتاده بودن دنبالم سر درد گرفتم اما اونموقع وقتی غش کردم یعنی احتمال مرگش زیاده
جونککوک: یعنی ما خطزناکیم؟!!!
ا.ت: منظور من این نبود
ناجون: جونککوک عذیتش نکن اعهه
ا.ت: شما باور نمیکنید نه؟
نامجون: ببخشید دختر کوچولو ولی نه
ا.ت: اصلا مهم نیست مجبور نیستین با ور کنین
سرمو از دستم کشیدم بیرون و داشتم عین خر راهمو میرفتم که خوردم به سینه ی ینفر یه کصکش به ایرانی بهش گفتم و سرمو بردم بالا که لبام با لبای کوک برخورد کرد
ا.ت: وا.وا.واقعا متاسفم از عمد نبود(سرخ شد)
...
شرایط پارت بعد: ۵ لایک و دو کامنت
۲.۳k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.