صادق داروبرد از عشق تو
با همه دلواپسی ها خستگی باز پابندم به این دلبستگی
با همه خوب و بدی های تو یار من دلی دارم هنوزم بیقرار
اگه میری برو اما دو روزه نذار بیشتر از اینها دل بسوزه آی بسوزه
نری یه وقت که اصلا بر نگردی بدون اونروز منو دیوونه کردی
یادت نره چشم انتظاری داری اینور دنیا یه نگاری داری وای چه یار بیقراری داری
نگو نکن گریه شگون نداره بی گریه این دل دیگه جون نداره
بذار با گریه دلو آروم کنم طفلی دیگه اون همزبون نداره یار مهربون نداره
تو ای با من از من هم خودی تر منم دیدی که دیوانه شو آخر
منو تنها میذاری با جدایی چجور باور کنم تو باوفایی بی وفایی
از عشق تو از قافله من جا ماندم امروز که رفت به انتظار فردا ماندم
فردا چو رسید قافله ای نبود سرتاسر دشت فردای دگر قافله پر بود و اما ... ¿¡ گذشت
با همه خوب و بدی های تو یار من دلی دارم هنوزم بیقرار
اگه میری برو اما دو روزه نذار بیشتر از اینها دل بسوزه آی بسوزه
نری یه وقت که اصلا بر نگردی بدون اونروز منو دیوونه کردی
یادت نره چشم انتظاری داری اینور دنیا یه نگاری داری وای چه یار بیقراری داری
نگو نکن گریه شگون نداره بی گریه این دل دیگه جون نداره
بذار با گریه دلو آروم کنم طفلی دیگه اون همزبون نداره یار مهربون نداره
تو ای با من از من هم خودی تر منم دیدی که دیوانه شو آخر
منو تنها میذاری با جدایی چجور باور کنم تو باوفایی بی وفایی
از عشق تو از قافله من جا ماندم امروز که رفت به انتظار فردا ماندم
فردا چو رسید قافله ای نبود سرتاسر دشت فردای دگر قافله پر بود و اما ... ¿¡ گذشت
۴.۰k
۲۲ مهر ۱۴۰۰