سناریو
#سناریو
وقتی نصف شب گشنت میشه بیدارشون میکنی..
.
.
کیم نامجون:(با خواب الودگی میره تو اشپزخونه غذا درست کنه که ظرفارو میشکنه و غذا رو میسوزونه پس مجبور میشید از بیرون غذا بگیرید)
.
.
کیم سوکجین:(به بدبختی بیدارش میکنی که کاملا عادی میره برات یه کاسه رامیون درست میکنه میزاره جلوت) که منو بیدار میکنی اره؟ پس اگه تا صب همینجوری بوسیدمت نگو چرا:)
.
.
مین یونگی:(والا حقیقتا این گربه رو نمیتونی از خواب نازش جداش کنی پس اونم میکشتت تو بغلش و محکم میچسبتت یجوری که تا صب نتونی جم بخوری و با همون گشنگی دوباره میخوابی)
.
.
جانگ هوسوک:(بیچاره رو انقد اذیتش میکنی که اخر با غر غر میره برات غذا میخره از بیرون میاره باهم میخورید و بعدشم میخوابید..... همینقدر عادی)
.
.
پارک جیمین:یاااا بیبی موچی بزار بخابم خیلی خستمه
ا.ت:جیمینااا من خیلی گشنمههه چیکار کنم خببب
جیمین:خب خودت غذا درس کنننن
ا.ت نا امید میشه میره غذا درس کنه که یهو دستشو میبره و جیغ میزنه، جیمین سریع میاد میبینه که ا.ت دستشو بریده کمکش میکنه با باند میبندتش و اخرشم با هم دیگه غذا درست میکنید و میخابید•-•
.
.
کیم تهیونگ:(بزور پا میشه میره غذا درست میکنه میاره چون خودشم گشنش بود باهم غذا میخورید تهیونگ وسط غذا مکث میکنه پا میشه میاد جلوی صورتت چونتو با دست میگیره میاره بالا لباتو میبوسه و یکم از غذایی که تودهنت بود رو میخوره) اینم جاییزم:).............. (اون یه تیکه رو خودمم چندشم شد:)))))))
.
.
جئون جونگکوک:(میخوای بیدارش کنی ولی میدونی عواقب خوبی نداره و همچنین خیلی کیوت خوابیده پس بیخیال شدی به جاش رفتی از داخل کوله پشتیش هویج برداشتی خوردی و رفتی تو بغلش خودتو جا کردی و خودتو به خواب سپردی :))
.
.
وقتی نصف شب گشنت میشه بیدارشون میکنی..
.
.
کیم نامجون:(با خواب الودگی میره تو اشپزخونه غذا درست کنه که ظرفارو میشکنه و غذا رو میسوزونه پس مجبور میشید از بیرون غذا بگیرید)
.
.
کیم سوکجین:(به بدبختی بیدارش میکنی که کاملا عادی میره برات یه کاسه رامیون درست میکنه میزاره جلوت) که منو بیدار میکنی اره؟ پس اگه تا صب همینجوری بوسیدمت نگو چرا:)
.
.
مین یونگی:(والا حقیقتا این گربه رو نمیتونی از خواب نازش جداش کنی پس اونم میکشتت تو بغلش و محکم میچسبتت یجوری که تا صب نتونی جم بخوری و با همون گشنگی دوباره میخوابی)
.
.
جانگ هوسوک:(بیچاره رو انقد اذیتش میکنی که اخر با غر غر میره برات غذا میخره از بیرون میاره باهم میخورید و بعدشم میخوابید..... همینقدر عادی)
.
.
پارک جیمین:یاااا بیبی موچی بزار بخابم خیلی خستمه
ا.ت:جیمینااا من خیلی گشنمههه چیکار کنم خببب
جیمین:خب خودت غذا درس کنننن
ا.ت نا امید میشه میره غذا درس کنه که یهو دستشو میبره و جیغ میزنه، جیمین سریع میاد میبینه که ا.ت دستشو بریده کمکش میکنه با باند میبندتش و اخرشم با هم دیگه غذا درست میکنید و میخابید•-•
.
.
کیم تهیونگ:(بزور پا میشه میره غذا درست میکنه میاره چون خودشم گشنش بود باهم غذا میخورید تهیونگ وسط غذا مکث میکنه پا میشه میاد جلوی صورتت چونتو با دست میگیره میاره بالا لباتو میبوسه و یکم از غذایی که تودهنت بود رو میخوره) اینم جاییزم:).............. (اون یه تیکه رو خودمم چندشم شد:)))))))
.
.
جئون جونگکوک:(میخوای بیدارش کنی ولی میدونی عواقب خوبی نداره و همچنین خیلی کیوت خوابیده پس بیخیال شدی به جاش رفتی از داخل کوله پشتیش هویج برداشتی خوردی و رفتی تو بغلش خودتو جا کردی و خودتو به خواب سپردی :))
.
.
۱۲.۲k
۱۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.