شینپی (پارت ۱۳)
ا/ت : کجا میری؟ تازه اومدی که .
سارا: یکم کار دارم توی خونه . فقط قبل اینکه برم میشه یه بار پسرا رو ببینم؟
ا/ت : باشه .
"ویو ا/ت"
سارا رو برم پشت در اون یکی پذیرایی . از لای در نگاشون می کرد که یهو همشون برگشتن و صورتش رو دیدن .
سارا فوری برگشت و گفت : من دیگه میرم ، خداحافظ.
گفتم : خداحافظ .
چرا انقدر عجله داشت؟ تازه مثل همیشه بغل خداحافظی نکرد .
شوگا : اون کی بود ، ا/ت ؟
ا/ت : او...میبینم اسمم رو یاد گرفتین...اون دوستم بود.***(شب توی سالن ا/ت)
تق تق
ا/ت : بیا تو .
سینا بود . اومد نشست روی کاناپه جلوی میز .
سینا : کارا چطورن؟
ا/ت : خوبن . الکس قرار رو کنسل کرد . مثل اینکه پلیس دنبالشه . اوضاع خوب بشه خودش خبر میده .
سینا : آها باشه...میگم ا/ت...
معلوم بود یه چیزی میخواد بگه . بی دلیل نیومده اینجا .
ا/ت : بله؟
سینا : به نظرت رفتارهای سارا یکم عجیب نبودن؟ وقتی رفتم خونه نبودش . کل خونه رو خاک گرفت بود . بعدم با ظاهر ژولیده و چشمای پف کرده برگشت.
ا/ت : چشمای پف کرده ؟ عجیبه...
سینا : آره گفت پیش دوستش بوده . دوستی که من نمیشناسم...
خونه ی خاک گرفته...چشمای پف کرده...خدای من ، امیدوارم اتفاق خیلی بدی نیفته .
ا/ت : سینا فکر کنم یه جایی بد اشتباه کردیم . اتفاق های بدی تو راهه...***
#فیک_بی_تی_اس #فیک
سارا: یکم کار دارم توی خونه . فقط قبل اینکه برم میشه یه بار پسرا رو ببینم؟
ا/ت : باشه .
"ویو ا/ت"
سارا رو برم پشت در اون یکی پذیرایی . از لای در نگاشون می کرد که یهو همشون برگشتن و صورتش رو دیدن .
سارا فوری برگشت و گفت : من دیگه میرم ، خداحافظ.
گفتم : خداحافظ .
چرا انقدر عجله داشت؟ تازه مثل همیشه بغل خداحافظی نکرد .
شوگا : اون کی بود ، ا/ت ؟
ا/ت : او...میبینم اسمم رو یاد گرفتین...اون دوستم بود.***(شب توی سالن ا/ت)
تق تق
ا/ت : بیا تو .
سینا بود . اومد نشست روی کاناپه جلوی میز .
سینا : کارا چطورن؟
ا/ت : خوبن . الکس قرار رو کنسل کرد . مثل اینکه پلیس دنبالشه . اوضاع خوب بشه خودش خبر میده .
سینا : آها باشه...میگم ا/ت...
معلوم بود یه چیزی میخواد بگه . بی دلیل نیومده اینجا .
ا/ت : بله؟
سینا : به نظرت رفتارهای سارا یکم عجیب نبودن؟ وقتی رفتم خونه نبودش . کل خونه رو خاک گرفت بود . بعدم با ظاهر ژولیده و چشمای پف کرده برگشت.
ا/ت : چشمای پف کرده ؟ عجیبه...
سینا : آره گفت پیش دوستش بوده . دوستی که من نمیشناسم...
خونه ی خاک گرفته...چشمای پف کرده...خدای من ، امیدوارم اتفاق خیلی بدی نیفته .
ا/ت : سینا فکر کنم یه جایی بد اشتباه کردیم . اتفاق های بدی تو راهه...***
#فیک_بی_تی_اس #فیک
۱۹.۳k
۱۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.