با صدای زنگ گوشیم اون و از کیفم در آوردم و جواب دادم
"𝙼𝙰𝙵𝙸𝙰 𝚆𝙰𝙸𝙵"
"𝙿𝙰𝚁𝚃_𝟷𝟽"
با صدای زنگ گوشیم اون و از کیفم در آوردم و جواب دادم
لیزا ــــ هیچ معلوم هست کجایی ؟ از دیروز که با اون تحفه خان رفتی خرید دیگه من و یادت رفت ؟ بشکنه ، بشکنه این دست که نمک نداره
گر چه میدونستم که این حرفا رو فقط به شوخی میگه اما انقدر حالم بد بود که نمیتونستم همراهیش کنم
ــــ لیزا
با شنیدن بغض تو صدام شیطنت تو صداش پر کشید و با نگرانی پرسید :
لیزا ــــ ا.ت داری گریه میکنی ؟ چیشده ؟
ــــ میتونی بیای دنبالم ؟
لیزا ــــ آره فدات شم آدرس بفرس ⁵ دقیقه دیگه اونجام
"تهیونگ"
رو صندلی فلزی سالن انتظار نشسته بودیم و هر لحظه منتظر بودم که پرواز سونا رو اعلام کنن ، جیمین کلافه دم گوشم گفت :
جیمین ــــ مامانت نگفت کی هواپیماش فرود میاد ؟
ــــ نه فقط گفت اول صبحه
جیمین ــــ آخه این همه آدم چرا تو ؟ مامانت وقت گیر آوردا
ــــ تقصیر زنعموعه ، اومده زیر گوش مامان خونده که دخترم تازه وارده ، دخترم اینجا رو نمیشناسه ، دخترم غریبه ته رو بفرست دنبالش که یه وقت خدایی نکرده تو پیدا کردن مسیر گیج نشه
جیمین ــــ اه اه اه حالم بهم خورد مگه بچه ⁵ سالست که گم بشه ، با این دخترش
ــــ جیمین زشته
جیمین ــــ زشت زنعموی جنابالیه ، زنیکه رو بندازی تو تو استخر رو آب شناور میمونه بعد میاد میگه من نچرالم همهی زیباییم خدادادیه
در حالی که سعی میکردم خندم و کنترل کنم تا یه وقت پررو نشه اخطارگونه گفتم :
ــــ جیمین
جیمین ــــ آخه خوشگلم نشده که ، پیشونیش مستطیله ، گونه هاش دو تا دایره ، دماغش سوراخ موش ، لباش دو تا بیضی مجمع بگیریم میشه مثلث ، یه رژگونهی غلیظی هم میزنه آدم میبینتش فکر میکنه عزرائیل اومده جونش و بگیره اشهد میخونه
با حرف آخرش دیگه نتونستم خودم و کنترل کنم و زدم زیر خنده ، خداییش راست گفته بود ، با اون همه ژل و بوتاکس یه آرایش غلیظی میکرد آدم دست به دامن کائنات میشد
¹⁰ بازنشر
"𝙿𝙰𝚁𝚃_𝟷𝟽"
با صدای زنگ گوشیم اون و از کیفم در آوردم و جواب دادم
لیزا ــــ هیچ معلوم هست کجایی ؟ از دیروز که با اون تحفه خان رفتی خرید دیگه من و یادت رفت ؟ بشکنه ، بشکنه این دست که نمک نداره
گر چه میدونستم که این حرفا رو فقط به شوخی میگه اما انقدر حالم بد بود که نمیتونستم همراهیش کنم
ــــ لیزا
با شنیدن بغض تو صدام شیطنت تو صداش پر کشید و با نگرانی پرسید :
لیزا ــــ ا.ت داری گریه میکنی ؟ چیشده ؟
ــــ میتونی بیای دنبالم ؟
لیزا ــــ آره فدات شم آدرس بفرس ⁵ دقیقه دیگه اونجام
"تهیونگ"
رو صندلی فلزی سالن انتظار نشسته بودیم و هر لحظه منتظر بودم که پرواز سونا رو اعلام کنن ، جیمین کلافه دم گوشم گفت :
جیمین ــــ مامانت نگفت کی هواپیماش فرود میاد ؟
ــــ نه فقط گفت اول صبحه
جیمین ــــ آخه این همه آدم چرا تو ؟ مامانت وقت گیر آوردا
ــــ تقصیر زنعموعه ، اومده زیر گوش مامان خونده که دخترم تازه وارده ، دخترم اینجا رو نمیشناسه ، دخترم غریبه ته رو بفرست دنبالش که یه وقت خدایی نکرده تو پیدا کردن مسیر گیج نشه
جیمین ــــ اه اه اه حالم بهم خورد مگه بچه ⁵ سالست که گم بشه ، با این دخترش
ــــ جیمین زشته
جیمین ــــ زشت زنعموی جنابالیه ، زنیکه رو بندازی تو تو استخر رو آب شناور میمونه بعد میاد میگه من نچرالم همهی زیباییم خدادادیه
در حالی که سعی میکردم خندم و کنترل کنم تا یه وقت پررو نشه اخطارگونه گفتم :
ــــ جیمین
جیمین ــــ آخه خوشگلم نشده که ، پیشونیش مستطیله ، گونه هاش دو تا دایره ، دماغش سوراخ موش ، لباش دو تا بیضی مجمع بگیریم میشه مثلث ، یه رژگونهی غلیظی هم میزنه آدم میبینتش فکر میکنه عزرائیل اومده جونش و بگیره اشهد میخونه
با حرف آخرش دیگه نتونستم خودم و کنترل کنم و زدم زیر خنده ، خداییش راست گفته بود ، با اون همه ژل و بوتاکس یه آرایش غلیظی میکرد آدم دست به دامن کائنات میشد
¹⁰ بازنشر
- ۸.۴k
- ۰۸ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط