پارت ٨ ( پل سرنوشت) چند روز بعد
پارت ٨ ( پل سرنوشت) چند روز بعد
دلم واسه لی نو تنگ شده امروز می رم پیشه بابام خب رفتم.... سلام اقای کیم کجاست چی کجان 😱.... بابا ها بابا
حالت خوب شد آره آره ها فقط من دویدم.... و رفتم به ویلام و همه لباس هامو برداشتم و رفتم به پاریس و خوش حال بودم که برگشتم 🙂 خب رفتم هتل قبلیم همان جا....... ی پیرن صورتی پوشیدم اون رو لی نو به من داد (اسلاید بد) و رفتم به ساحل
ی کسی رو که ی جورایی ازم دور بود
رو دیدم که ی لباس و شلوار پوشیده
بود (اسلاید بد) ودیدم اون لی نو بود ها لی نو (اومد بغلم کرد و به من گفت)
لی نو +
دوست دارم لیا💕💞❤️
لیا #
منم 💖❤️❤️😍.... (چند روز بعد) ما می خوایم عروسی بگیریم هاباید برم
ی لباس عروس پوشیدم (اسلاید بد) و رفتم به عروسی..... منو لی نو با هم خوش بخت بودیم پایان
تموم شد 😱🥺❤️❤️❤️💞💞💞💕💖💖💖💖💖💖
دلم واسه لی نو تنگ شده امروز می رم پیشه بابام خب رفتم.... سلام اقای کیم کجاست چی کجان 😱.... بابا ها بابا
حالت خوب شد آره آره ها فقط من دویدم.... و رفتم به ویلام و همه لباس هامو برداشتم و رفتم به پاریس و خوش حال بودم که برگشتم 🙂 خب رفتم هتل قبلیم همان جا....... ی پیرن صورتی پوشیدم اون رو لی نو به من داد (اسلاید بد) و رفتم به ساحل
ی کسی رو که ی جورایی ازم دور بود
رو دیدم که ی لباس و شلوار پوشیده
بود (اسلاید بد) ودیدم اون لی نو بود ها لی نو (اومد بغلم کرد و به من گفت)
لی نو +
دوست دارم لیا💕💞❤️
لیا #
منم 💖❤️❤️😍.... (چند روز بعد) ما می خوایم عروسی بگیریم هاباید برم
ی لباس عروس پوشیدم (اسلاید بد) و رفتم به عروسی..... منو لی نو با هم خوش بخت بودیم پایان
تموم شد 😱🥺❤️❤️❤️💞💞💞💕💖💖💖💖💖💖
۲.۷k
۰۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.