من و تو همسایه خدا بودیم

من و تو همسایه خدا بودیم

ما به دنیا آمدیم و همه چیز تمام شد

ما دیگر نه همسایه هم بودیم و نه همسایه خدا...!

ما گم شدیم و خدا را گم کردیم ...!

یادت می آید جمله آخر خدا را ؟!

از قلب کوچک تو تا من، یک راهِ مستقیم است

مهربانم
اگر گم شدی از این راه بیا ...

بلند شو دوست من
از دلهایمان شروع کنیم ...

تا خدا راه زیادی نیست...!
دیدگاه ها (۳)

مهربان خدای من شبم رابایاد خودت بخیر کن......

درخلوت شب آمنه زیبا پسری زاد تنها نه پسر بربشریت پدری زاددر ...

یک نفر هست که از پنجره‌هانرم و آهسته مرا میخواندگرمی لهجه با...

、ヽ、ヽحتما بخونید.خیلی قشنگه. ヽ`、ヽ、、`、、ヽ、ヽ ヽ`、تقدیم به همه دوس...

تایپ کردیم و تایپ و تایپ...نوشتیم و نوشتیم و نوشت...تمامِ اح...

مست خون ( پارت ۱ )

قلدر مدرسه ( پارت ۱۵ )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط