رمان دست نوشته خودم اسم رمان: دختری که از آینده خبر داره
«پارت چهارم »
ما ماشین های زیبای که پرواز میکردن رو دیدیم
خونه های لوکس که حتی تو خوابم ندیده بودمش رو دیدیم
گل و گیاه های زیاد و قشنگی اونجا بود به رنگهای صورتی 💖🌷قرمز ❤️🌹و
رنگ های مختلف 🌈💐
ناگهان به عقب کشیده شدیم
فرشته ای زیبارو رو بی رو دیدیم که با صدای دلنشینی بهمون گفت: خوش آمدید
لوکاس گفت: إ تو همون فرشته ای هستی که بهم کاغذ رو دادی و گفتی به اون شماره زنگ بزنم ؟
فرشته گفت:بله درسته خودم هستم
من فرشته محافظ شما هستم که زندگی
شمارو زیر نظر دارم هرانسانی که به دنیا می آید
یک فرشته محافظ از لحظه تولد تا
مرگ
از آن انسان محافظت میکند من دیدم که
شما دونفر واقعاً آدم های خوش قلب و مهربان هستید
برای همین تصمیم گرفتم که شما سرنوشت خود را که در آینده رقم میخوره را ببینید
تا به درستی زندگی کنید و پشیمان نشوید
اون فرشته بهمون یک کارت داد
و بهمون گفت:این کلید خانه تان است شما باید به آنجا بروید
و تا چند مدت در آنجا زندگی کنید
ما کلید را گرفتیم و به سمت آن خانه 🏡 رفتیم
پایان
اگر از این رمان خوشتون اومده تو کامنتا بگید
ما ماشین های زیبای که پرواز میکردن رو دیدیم
خونه های لوکس که حتی تو خوابم ندیده بودمش رو دیدیم
گل و گیاه های زیاد و قشنگی اونجا بود به رنگهای صورتی 💖🌷قرمز ❤️🌹و
رنگ های مختلف 🌈💐
ناگهان به عقب کشیده شدیم
فرشته ای زیبارو رو بی رو دیدیم که با صدای دلنشینی بهمون گفت: خوش آمدید
لوکاس گفت: إ تو همون فرشته ای هستی که بهم کاغذ رو دادی و گفتی به اون شماره زنگ بزنم ؟
فرشته گفت:بله درسته خودم هستم
من فرشته محافظ شما هستم که زندگی
شمارو زیر نظر دارم هرانسانی که به دنیا می آید
یک فرشته محافظ از لحظه تولد تا
مرگ
از آن انسان محافظت میکند من دیدم که
شما دونفر واقعاً آدم های خوش قلب و مهربان هستید
برای همین تصمیم گرفتم که شما سرنوشت خود را که در آینده رقم میخوره را ببینید
تا به درستی زندگی کنید و پشیمان نشوید
اون فرشته بهمون یک کارت داد
و بهمون گفت:این کلید خانه تان است شما باید به آنجا بروید
و تا چند مدت در آنجا زندگی کنید
ما کلید را گرفتیم و به سمت آن خانه 🏡 رفتیم
پایان
اگر از این رمان خوشتون اومده تو کامنتا بگید
۱.۷k
۱۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.