از جنگ بر می گشت ، بر لباس رزمش دیگر جایی برای تیر ها نبو
از جنگ بر میگشت ، بر لباس رزمش دیگر جایی برای تیر ها نبود.
تیر ها را از تن جدا کرد و به راهش ادامه دادیکی از جنگجو بر روی زمین افتاده بود اورا در آغوش کشید و زخم سینه اش را پانسمان کرد.
از جنگجو پرسید: درد داری?
درد ! من از مورد اعتماد ترینم زخم دیده ام بگذار جای زخمش خونریزی کند
و مرد نبردی که تمام زخم های پشتش را انکار می کرد ، تمام آن زخم های اعتماد...
(از جنگ بر می گردم و شهات می دهم گاهی گلوله ها از آدم ها مهربان ترند. " معصومه گومه جمهور ")
تیر ها را از تن جدا کرد و به راهش ادامه دادیکی از جنگجو بر روی زمین افتاده بود اورا در آغوش کشید و زخم سینه اش را پانسمان کرد.
از جنگجو پرسید: درد داری?
درد ! من از مورد اعتماد ترینم زخم دیده ام بگذار جای زخمش خونریزی کند
و مرد نبردی که تمام زخم های پشتش را انکار می کرد ، تمام آن زخم های اعتماد...
(از جنگ بر می گردم و شهات می دهم گاهی گلوله ها از آدم ها مهربان ترند. " معصومه گومه جمهور ")
۳۳۷
۲۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.