فراموشت نمیکنم3. P.2
☆پارت ۲ فصل۳☆
×تهدیدش کرده بود که به تو اسیب میزنه
+جرررررررر اون هیچ غلطی نمیتونه بکنه😂😂😂تهیونگم ترسیدهههه؟؟؟؟🤣🤣🤣🤣🤣
×میخوای بحند ولی از اون موقع من داداشمو ندیدم بخنده احمق
=عه باش بسه
[پرش زمانی به ۳ ساعت بعد]
تقریبا شب بود
_ا.ت
+بله
_حاضر شو بریم خونه
=خواهرمو میخوای چیکار کنی؟
_نکنه خواهرتو شوهرش دادی بازم میخوای اینجا نگهش داری؟
=توعم خواهرتو ول نمیکنی بری که
همینجوری بحث میکردن که حاضر شدم دستشو گرفتمو خداحافظی کردیمو رفتیم
توماشین....
+ته ته
_هوم
+چرا سکوتی؟
_حوصله ندارم
+اوم^ناراحت^
_چرا؟
+همینجوری...بنظرت جین و کتی و جیمین و یونا چی میکنن؟
_هرکاری از اون دوتا ممکنه
+ها؟
_هیچی
و بعدش دوباره سکوتی فرا گرفت نتونستم ازش بپرسم چیشده....
توخونه....
داشتم شامو حاصر میکردم که یه بشقاب از دستم افتاد و شکست.
تهیونگ بدو بدو اومد پایین براید بغلم کرد گذاشتم رو کاناپه که خودظ رفت اونارو جمع کنه
+تو چرا داری جمع میکنیی؟
_نکنه میخوای بزارم تو این حالت دست به شیشه خورده بزنی؟
+مگه چمه؟
_بیحالی
+من؟ نه بابا^خنده ی زورکی^
_چی میخوای بدونی بگو خودم میگم
دستشو شست و اومد نشست پیشم...
با بغض زل زدم تو چشماش...
+چرا...زخمی اومدی خونه...چرا مست بودییی؟
اروم بغلم کرد...در گوشم گفت...
_کارلوس دیوونه پیداش شده
+هعییی اونا هیچکارس تو زندگیمون دیگه نه؟
_اوم نگران نباش
+ته ته
_هوم؟
+حوصلم پوکید
از بغلم جدا شد با قیافه ی اخمو ولی کیوت زل زد بهم..
_الان من چی کنم؟
+اومممم نمیدونم بریم بخوابیم
_نه
+تهههههه
_چرا؟
+خوابم میاد
_بخدا اگه بخوابی
+خب حوصله ندارم
_فیلم ببینیم؟
+چه نوعی؟
_ترسناک
+کمدی
_+عاشقانه
+اوم قبوله^لبخند^
[ویو ته]
وسطای فیلم خوابش برد... تک خنده ای کردمو تلویزیونو خاموش کردم خواستم براید بغلش کنم ببرش اتاق که یهو از خواب پرید کلش خورد به دماغم*چقد زهنم بازه🤣🤣*
+اخخخخ ته ته خوبییییی؟ ببخشیددددد
خودمو زدم به درد که اومد بالا سرم...دستمو گذاشتم بودم رو دماغو دهنم خندم گرفته بود ولی خوتمو کنترل کردم...
+یه حرفی بزن نمردی کهعهع... خوبییییی؟
که دستمو شل کردم که بتونه برش داره و....
خماریییی🤣
۷ لایک
۷ کامنت
×تهدیدش کرده بود که به تو اسیب میزنه
+جرررررررر اون هیچ غلطی نمیتونه بکنه😂😂😂تهیونگم ترسیدهههه؟؟؟؟🤣🤣🤣🤣🤣
×میخوای بحند ولی از اون موقع من داداشمو ندیدم بخنده احمق
=عه باش بسه
[پرش زمانی به ۳ ساعت بعد]
تقریبا شب بود
_ا.ت
+بله
_حاضر شو بریم خونه
=خواهرمو میخوای چیکار کنی؟
_نکنه خواهرتو شوهرش دادی بازم میخوای اینجا نگهش داری؟
=توعم خواهرتو ول نمیکنی بری که
همینجوری بحث میکردن که حاضر شدم دستشو گرفتمو خداحافظی کردیمو رفتیم
توماشین....
+ته ته
_هوم
+چرا سکوتی؟
_حوصله ندارم
+اوم^ناراحت^
_چرا؟
+همینجوری...بنظرت جین و کتی و جیمین و یونا چی میکنن؟
_هرکاری از اون دوتا ممکنه
+ها؟
_هیچی
و بعدش دوباره سکوتی فرا گرفت نتونستم ازش بپرسم چیشده....
توخونه....
داشتم شامو حاصر میکردم که یه بشقاب از دستم افتاد و شکست.
تهیونگ بدو بدو اومد پایین براید بغلم کرد گذاشتم رو کاناپه که خودظ رفت اونارو جمع کنه
+تو چرا داری جمع میکنیی؟
_نکنه میخوای بزارم تو این حالت دست به شیشه خورده بزنی؟
+مگه چمه؟
_بیحالی
+من؟ نه بابا^خنده ی زورکی^
_چی میخوای بدونی بگو خودم میگم
دستشو شست و اومد نشست پیشم...
با بغض زل زدم تو چشماش...
+چرا...زخمی اومدی خونه...چرا مست بودییی؟
اروم بغلم کرد...در گوشم گفت...
_کارلوس دیوونه پیداش شده
+هعییی اونا هیچکارس تو زندگیمون دیگه نه؟
_اوم نگران نباش
+ته ته
_هوم؟
+حوصلم پوکید
از بغلم جدا شد با قیافه ی اخمو ولی کیوت زل زد بهم..
_الان من چی کنم؟
+اومممم نمیدونم بریم بخوابیم
_نه
+تهههههه
_چرا؟
+خوابم میاد
_بخدا اگه بخوابی
+خب حوصله ندارم
_فیلم ببینیم؟
+چه نوعی؟
_ترسناک
+کمدی
_+عاشقانه
+اوم قبوله^لبخند^
[ویو ته]
وسطای فیلم خوابش برد... تک خنده ای کردمو تلویزیونو خاموش کردم خواستم براید بغلش کنم ببرش اتاق که یهو از خواب پرید کلش خورد به دماغم*چقد زهنم بازه🤣🤣*
+اخخخخ ته ته خوبییییی؟ ببخشیددددد
خودمو زدم به درد که اومد بالا سرم...دستمو گذاشتم بودم رو دماغو دهنم خندم گرفته بود ولی خوتمو کنترل کردم...
+یه حرفی بزن نمردی کهعهع... خوبییییی؟
که دستمو شل کردم که بتونه برش داره و....
خماریییی🤣
۷ لایک
۷ کامنت
۴.۲k
۲۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.