black flower(p,122)
black flower(p,122)
********
کیونگسو ته مدادش رو توی دهنش کرد و دندوناش رو تو بافت چوبیش فرو کرد.
این چهارمین بار بود که این مبحث رو خونده بود اما بازم چیزی ازش سر در نیورده بود.
مدادش رو از دهنش درآورد و محکم کتاب ضخیمش رو بست.
جونگین: چی شده کیونگی؟ چرا بازم عصبانی هستی؟
کیونگسو سرش رو به طرف دوست پسر برنزه اش برگردوند که روی تخت دراز کشیده بود،
و پاهاش رو روی هم انداخته بود و بی خیال امتحان سه روز دیگه ،یه مانگای مثبت هجده می خوند .
کیونگسو: سه روز دیگه امتحان داریم اما من چیزی بلد نیستم
جونگین: تا سه روز دیگه.... حتما یاد میگیری نگران نباش.
جونگین با بی تفاوتی گفت و مانگای توی دستش رو ورق زد.
کیونگسو دستش رو روی پیشونیش گذاشت و آه کشید دوست پسرش فرقی زیادی با سیب زمینی نداشت.
کیونگسو:ممنون که بهم قوت قلب دادی.
کیونگسو با کنایه گفت و جونگین شونه هاش رو بالا انداخت.
جونگین: قابلی نداشت.
امگا برای خودش تاسف خورد، دوست پسر جذابش واقعا خنگ بود.
جونگین: چرا از کیم کمک نمی گیری؟ اون همیشه بهترین نمره رو میگیره.
کیونگسو یه تای آبروهاش رو بالا انداخت و بدون اینکه چیزی بگه به دوست پسرش خیره موند.
چونگین: کیم شاید اخلاق افتضاحی داشته باشه و فرقی با یه پاپی کوچولوی هار نداشته باشه اما وقتی بحث درس پیش بیاد به هر کسی که ازش بخواد کمک میکنه.... تو که دیگه دوستشی.
جونگین گفت و روی تخت کیونگسو دراز کشید و سرش رو روی بالشت نرمش که عکس ایدل مورد علاقه ی کیونگسو روش خودنمایی می کرد و بهش چشمک می زد گذاشت.
********
کیونگسو ته مدادش رو توی دهنش کرد و دندوناش رو تو بافت چوبیش فرو کرد.
این چهارمین بار بود که این مبحث رو خونده بود اما بازم چیزی ازش سر در نیورده بود.
مدادش رو از دهنش درآورد و محکم کتاب ضخیمش رو بست.
جونگین: چی شده کیونگی؟ چرا بازم عصبانی هستی؟
کیونگسو سرش رو به طرف دوست پسر برنزه اش برگردوند که روی تخت دراز کشیده بود،
و پاهاش رو روی هم انداخته بود و بی خیال امتحان سه روز دیگه ،یه مانگای مثبت هجده می خوند .
کیونگسو: سه روز دیگه امتحان داریم اما من چیزی بلد نیستم
جونگین: تا سه روز دیگه.... حتما یاد میگیری نگران نباش.
جونگین با بی تفاوتی گفت و مانگای توی دستش رو ورق زد.
کیونگسو دستش رو روی پیشونیش گذاشت و آه کشید دوست پسرش فرقی زیادی با سیب زمینی نداشت.
کیونگسو:ممنون که بهم قوت قلب دادی.
کیونگسو با کنایه گفت و جونگین شونه هاش رو بالا انداخت.
جونگین: قابلی نداشت.
امگا برای خودش تاسف خورد، دوست پسر جذابش واقعا خنگ بود.
جونگین: چرا از کیم کمک نمی گیری؟ اون همیشه بهترین نمره رو میگیره.
کیونگسو یه تای آبروهاش رو بالا انداخت و بدون اینکه چیزی بگه به دوست پسرش خیره موند.
چونگین: کیم شاید اخلاق افتضاحی داشته باشه و فرقی با یه پاپی کوچولوی هار نداشته باشه اما وقتی بحث درس پیش بیاد به هر کسی که ازش بخواد کمک میکنه.... تو که دیگه دوستشی.
جونگین گفت و روی تخت کیونگسو دراز کشید و سرش رو روی بالشت نرمش که عکس ایدل مورد علاقه ی کیونگسو روش خودنمایی می کرد و بهش چشمک می زد گذاشت.
- ۶.۵k
- ۲۵ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط