عشق (پارت ۳۸)

یونا: خب بریم صبحونه، تو که دستپخت منو نخوردی ، یه امتحان کن 😁
ته: نخورده میگم بهترین دستپخت دنیارو داری
لپشو محکم میبوسم
یونا: میسی * کیوت *
لپمو گاز میگیره
یونا: آییی * میخندم *
یونا: به جا اینکه منو بخو*ری بریم صبحونههه * خنده *
ته: اصن من میخوام بجا صبحونه این دختر بچه کیوت رو بخو*رم
یونا: * میخندم * بخور ولی بعد دیگه یونا نداری
ته: کم میخور*مت همیشه میخو*رمت
یونا: * قهقهه * این حرفارو از کجا میاری؟
ته: همینجوری میاد تو ذهنم
میخندم اونم میخنده و منو میزاره رو صندلی
یونا: مرسی😁
و شروع میکنم به خوردن اونم لبخند میزنه شروع میکنه به خوردن
یونا: خب نظر ؟ * دهن پر و کیوت *
ته: حرف نداره
یونا: قربونت 😊

// ویو مینجی //
مینجی: نه به دیشبت نه به مهربونی الانت *خنده*
جیمین: مودیم دیگه *خنده*
مینجی: الان که اینقدر کیوتی میتونی یه دفعه ای هات شی؟
جیمین: اوهوم شاید
مینجی: خب امتحان کننن اون ساید هات ات رو خیلی دوست دارم تاکید میکنم هات نه خشن
یهو هات میشه
جیمین: خب.....حال کردی؟ * میخنده *
مینجی: تو اخرسر منو سکته میدی
جیمین: *میخنده* خدانکنه جوجووووو
حموم تموم میشه و کمک میکنه لباسمو بپوشم
مینجی: مرسی زندگیم
جیمین: عشقمییییییی


~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°
#رمان
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#وی
#جیمین
#ویمین
#فیک_تهیونگ
#فیک_جیمین
#فیک_ویمین
#bts
#BTS
#Teahyung
#teahyung
#Jimin
#jimin
#vmin