ا/ت
ا/ت
صبح با صدای گوشیم از خواب بیدار شدم دیدم ساعت 6 رفتم دستشویی و کارهای مربوطه رو انجام دادم و لباس فرم مدرسه رو پوشیدم و رفتم پایین سر میز صبحانه و مامان و بابام رو دیدم
+ صبح بخیر
پ/ت صبح بخیر دخترم
م/ت بیا صبحانه رو زود بخور برو مدرسه تا دیر نشده
+ چشم مامی جون
ا/ت *
صبحانه رو خوردم و رفتم سوار ماشین شدم من تو یه خانواده تقربا پولدار بزرگ شدم پدرم یک شرکت داره و قمار باز هم هست یعنی با مافیاها قمار میکنه ولی تا الان پدرم برنده شده من از آمریکا به کره اومدم تا اینجا به مدرسه برم و دوستای قدیمیم رو ببینم
کوک *
صبح با زنگ گوشی از خواب بیدار شدم و رفتم صورتم رو شستم و اصلا هم حال و حوصله ی مدرسه رو هم نداشتم رفتم صبحانه خوردم و آماده شدم و به بادیگاردم گفتم که منو برسونه وقتی رسیدم دوستام ( همون اعضا منظورمه ) رو دیدم اومدن سمتم چون من مافیای بزرگ کره بودم کل مدرسه از من و دوستام میترسیدن و هرچی که بهشون میگفتم انجام میدادن حتی مدیر مدرسه هم از من میترسید
ا/ت *
رسیدم مدرسه یونا و نانسی رو دیدم و از پشت پریدم بغلشون و کلی باهم خندیدیم و حرف زدیم داشتم باهاشون حرف میزد که دیدم یه پسره وارد مدرسه شد و چندتا پسر دیگه هم به سمتش رفتن یونا و نانسی بهم گفته بودن که زیاد با بچه های مدرسه حرف نزنم و دعوا نکنم و گفته بودن که بزرگترین مافیای کره هم داخل مدرسه ما هست ولی ممکن بود که داخل کلاس ما هم باشه چون پارسال تو کلاس یونا و نانسی بوده و دوستاش کلی اونارو اذیت کردن زنگ خورد و همه رفتیم سر کلاس من هنوز نمیدونستم که اون مافیا کدوم از این پسری مدرسه هست معلم اومد سر کلاس و به من گفت که خودم رو معرفی کنم منم رفتم اون بالا و خودم رو به بچه ها معرفی کردم و کل کلاس شروع به پچ پچ کردن کرد به جز اون پسری که تو حیات دیدم
ادامه دارد ........
لطفا فالوم کنید
صبح با صدای گوشیم از خواب بیدار شدم دیدم ساعت 6 رفتم دستشویی و کارهای مربوطه رو انجام دادم و لباس فرم مدرسه رو پوشیدم و رفتم پایین سر میز صبحانه و مامان و بابام رو دیدم
+ صبح بخیر
پ/ت صبح بخیر دخترم
م/ت بیا صبحانه رو زود بخور برو مدرسه تا دیر نشده
+ چشم مامی جون
ا/ت *
صبحانه رو خوردم و رفتم سوار ماشین شدم من تو یه خانواده تقربا پولدار بزرگ شدم پدرم یک شرکت داره و قمار باز هم هست یعنی با مافیاها قمار میکنه ولی تا الان پدرم برنده شده من از آمریکا به کره اومدم تا اینجا به مدرسه برم و دوستای قدیمیم رو ببینم
کوک *
صبح با زنگ گوشی از خواب بیدار شدم و رفتم صورتم رو شستم و اصلا هم حال و حوصله ی مدرسه رو هم نداشتم رفتم صبحانه خوردم و آماده شدم و به بادیگاردم گفتم که منو برسونه وقتی رسیدم دوستام ( همون اعضا منظورمه ) رو دیدم اومدن سمتم چون من مافیای بزرگ کره بودم کل مدرسه از من و دوستام میترسیدن و هرچی که بهشون میگفتم انجام میدادن حتی مدیر مدرسه هم از من میترسید
ا/ت *
رسیدم مدرسه یونا و نانسی رو دیدم و از پشت پریدم بغلشون و کلی باهم خندیدیم و حرف زدیم داشتم باهاشون حرف میزد که دیدم یه پسره وارد مدرسه شد و چندتا پسر دیگه هم به سمتش رفتن یونا و نانسی بهم گفته بودن که زیاد با بچه های مدرسه حرف نزنم و دعوا نکنم و گفته بودن که بزرگترین مافیای کره هم داخل مدرسه ما هست ولی ممکن بود که داخل کلاس ما هم باشه چون پارسال تو کلاس یونا و نانسی بوده و دوستاش کلی اونارو اذیت کردن زنگ خورد و همه رفتیم سر کلاس من هنوز نمیدونستم که اون مافیا کدوم از این پسری مدرسه هست معلم اومد سر کلاس و به من گفت که خودم رو معرفی کنم منم رفتم اون بالا و خودم رو به بچه ها معرفی کردم و کل کلاس شروع به پچ پچ کردن کرد به جز اون پسری که تو حیات دیدم
ادامه دارد ........
لطفا فالوم کنید
۷.۰k
۲۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.