فیک عشق قدیمی
فیک عشق قدیمی
پارت ¹⁵
ته ویو
ته: آخ یونا اروم تر درد داره "اروم"
یونا: بابا هق این چه کاری بود کردی "اشک"
ته: من اینو باید به تو بگم
یونا: اگه مامان تام نرسیده بود معلوم نبود چه بلایی سرتون میومد
ته: چ.چی مامانش؟
یونا: اره اون زن مادر تام بود و.ولی تو اسمشو از کجا میدونستی؟
ته: ات؟
یونا: اره اسمش اته
ته: م.من میرم بخوابم خستم
یونا: ولی
ته: شب بخیر
ویو ات
لباسمو عوض کردم و روی تخت دراز کشیدم، ذهنم مشغول بود خیلی مشغول...
من احساساتمو خاموش کردم یعنی مجبور شدم ولی تام چی، اون که مجبور نیست، نه ات دیگه نه، بخاطر احساسات بی معنی خودت نباید زندگی تام هم خراب بشه، درسته زندگی خودم به کلی نابود شد ولی نمیزارم زندگی تنها امیدم خراب بشه، هرچی هم باشه با هر دردی این دوتا باید بهم برسن
لایک و کامنت یادتون نره کیوتا
_________________________________
پارت ¹⁵
ته ویو
ته: آخ یونا اروم تر درد داره "اروم"
یونا: بابا هق این چه کاری بود کردی "اشک"
ته: من اینو باید به تو بگم
یونا: اگه مامان تام نرسیده بود معلوم نبود چه بلایی سرتون میومد
ته: چ.چی مامانش؟
یونا: اره اون زن مادر تام بود و.ولی تو اسمشو از کجا میدونستی؟
ته: ات؟
یونا: اره اسمش اته
ته: م.من میرم بخوابم خستم
یونا: ولی
ته: شب بخیر
ویو ات
لباسمو عوض کردم و روی تخت دراز کشیدم، ذهنم مشغول بود خیلی مشغول...
من احساساتمو خاموش کردم یعنی مجبور شدم ولی تام چی، اون که مجبور نیست، نه ات دیگه نه، بخاطر احساسات بی معنی خودت نباید زندگی تام هم خراب بشه، درسته زندگی خودم به کلی نابود شد ولی نمیزارم زندگی تنها امیدم خراب بشه، هرچی هم باشه با هر دردی این دوتا باید بهم برسن
لایک و کامنت یادتون نره کیوتا
_________________________________
۱۰.۶k
۲۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.