بازی عشق شیطان پارت ۶۴
(\.Game of Devil's Love./)
_P. . . 64_
سوهو: چی؟ جدی؟! ولی کارلو و لوکا هیچی بهمون نگفتن.
مین جون: بابا اینو بیخیال. فعلا باید برگردیم.
یه جون: واسه ی چی برگردیم؟! هنوز کلی کار مونده که باید برای مارتینو و میراکل انجام بدیم.
مین جون: لااقل به کارلو یا لوکا یا ژوئن خبر بدین.
من سریع گوشیمو در آوردم که به ژوئن زنگ بزنم اما یکی از نماینده ها اومد.
نماینده(ان): ا نماینده سوهو.
سوهو(ان): آ بله.
نماینده(ان): میتونین بیاین؟
سوهو(ان): برای چی؟
نماینده(ان): بزودی قراره همکاری داشته باشیم یادتون رفت؟
سوهو(ان): آ آره درسته اما من باید تماس فوری بگیرم.
جین وو(ان): ما همراهتون میایم تا اومدن نماینده سوهو، اسناد همکاری میراکل رو امضا میکنیم.
نماینده(ان): آ البته.
اونا همراهش رفتن و منو مین جون موندیم.
سریع به ژوئن زنگ زدم اما بر نداشت.
سوهو: بر نمیداره.
مین جون: منم اکه زنگ بزنم بر نمیداره.
سوهو: آره خب ولی وایسا ببینم بقیه جواب میدن یا نه.
به مین سو، کارلو و جونگ هی هم زنگ زدم اما بر نداشتن.
مین جون: آها راستی یه گروه بزن که همه باشن همونجا پیام بده بلاخره وقتی گوشیو چک کنن،همه متوجه میشن.
سوهو: اوکی، ولی چی شد که از پیش ژوئن رفتی و حالا هم که میخوای برگردی.
مین جون: بیخیالِ اون قضیه داستانش مفصله، میشه گفت هانول منم گول زد.
سوهو: بیا بریم.
مین جون: تو برو من نمیام.
سوهو: چرا؟
مین جون: با من که کار ندارن با شماها کار دارن بعدم من باید برگردم پیش بقیه تا اوضاع خراب نشده.
سوهو: اوکی فعلا.
مین جون رفت و منم رفتم پیش یه جون و جین وو.
(کمی بعد)
تموم شد و اومدیم بیرون.
سوهو: برای اینکه به بقیه بگم گروه زدم.
جین وو: جواب ندادن؟
سوهو: نه بابا.
گوشیمو چک کردم دیدم توی گروه پیام دادن.
جونگ هی بود پیام داده بود که سر جلسه بودن برای همین نتونستن جواب بدن.
یه جون: گمونم تا الان همشون خبردار شده باشن.
سوهو: آره.
...
(کره جنوبی)، ویو کارلو:
اونطوری که سوهو پیام داده بود انگار هانول نرفته ایتالیا فقط مین جون رو فرستاده.
مین جون هم همه چیزو به سوهو اینا گفته.
ولی چرا؟! مثلا مین جون با باند هانول به ژوئن خیانت کرده بود.
جونگ هی: کارلو؟... هِی کارلو
کارلو: آ چی بله.
ژوئن: حواست هست؟
کارلو: آهان، خب نه توی فکر بودم حالا بیخیالش.
مین سو: خب حالا میگین چیکار کنیم؟
لوکا: فعلا یه مدت کوتاهی بود که کاری به کارمون نداشتن.
ژوئن: آره خب.
که گوشی ژوئن زنگ خورد.
(توی تماس):
ژوئن: الو؟
بی اِم: منم، شناختی شیطان؟
ژوئن: بگو چیکار داری؟
بی اِم: نمیخواین جایگاه رو بگیرین؟
ژوئن: کیه که نخواد؟!
بی اِم: جایگاه رو میدم ولی در عوض باید برام یه کاری کنین.
ژوئن: چه کاری؟ امیدوارم در سطح شیطان، بلک و سی آی باشه...
_P. . . 64_
سوهو: چی؟ جدی؟! ولی کارلو و لوکا هیچی بهمون نگفتن.
مین جون: بابا اینو بیخیال. فعلا باید برگردیم.
یه جون: واسه ی چی برگردیم؟! هنوز کلی کار مونده که باید برای مارتینو و میراکل انجام بدیم.
مین جون: لااقل به کارلو یا لوکا یا ژوئن خبر بدین.
من سریع گوشیمو در آوردم که به ژوئن زنگ بزنم اما یکی از نماینده ها اومد.
نماینده(ان): ا نماینده سوهو.
سوهو(ان): آ بله.
نماینده(ان): میتونین بیاین؟
سوهو(ان): برای چی؟
نماینده(ان): بزودی قراره همکاری داشته باشیم یادتون رفت؟
سوهو(ان): آ آره درسته اما من باید تماس فوری بگیرم.
جین وو(ان): ما همراهتون میایم تا اومدن نماینده سوهو، اسناد همکاری میراکل رو امضا میکنیم.
نماینده(ان): آ البته.
اونا همراهش رفتن و منو مین جون موندیم.
سریع به ژوئن زنگ زدم اما بر نداشت.
سوهو: بر نمیداره.
مین جون: منم اکه زنگ بزنم بر نمیداره.
سوهو: آره خب ولی وایسا ببینم بقیه جواب میدن یا نه.
به مین سو، کارلو و جونگ هی هم زنگ زدم اما بر نداشتن.
مین جون: آها راستی یه گروه بزن که همه باشن همونجا پیام بده بلاخره وقتی گوشیو چک کنن،همه متوجه میشن.
سوهو: اوکی، ولی چی شد که از پیش ژوئن رفتی و حالا هم که میخوای برگردی.
مین جون: بیخیالِ اون قضیه داستانش مفصله، میشه گفت هانول منم گول زد.
سوهو: بیا بریم.
مین جون: تو برو من نمیام.
سوهو: چرا؟
مین جون: با من که کار ندارن با شماها کار دارن بعدم من باید برگردم پیش بقیه تا اوضاع خراب نشده.
سوهو: اوکی فعلا.
مین جون رفت و منم رفتم پیش یه جون و جین وو.
(کمی بعد)
تموم شد و اومدیم بیرون.
سوهو: برای اینکه به بقیه بگم گروه زدم.
جین وو: جواب ندادن؟
سوهو: نه بابا.
گوشیمو چک کردم دیدم توی گروه پیام دادن.
جونگ هی بود پیام داده بود که سر جلسه بودن برای همین نتونستن جواب بدن.
یه جون: گمونم تا الان همشون خبردار شده باشن.
سوهو: آره.
...
(کره جنوبی)، ویو کارلو:
اونطوری که سوهو پیام داده بود انگار هانول نرفته ایتالیا فقط مین جون رو فرستاده.
مین جون هم همه چیزو به سوهو اینا گفته.
ولی چرا؟! مثلا مین جون با باند هانول به ژوئن خیانت کرده بود.
جونگ هی: کارلو؟... هِی کارلو
کارلو: آ چی بله.
ژوئن: حواست هست؟
کارلو: آهان، خب نه توی فکر بودم حالا بیخیالش.
مین سو: خب حالا میگین چیکار کنیم؟
لوکا: فعلا یه مدت کوتاهی بود که کاری به کارمون نداشتن.
ژوئن: آره خب.
که گوشی ژوئن زنگ خورد.
(توی تماس):
ژوئن: الو؟
بی اِم: منم، شناختی شیطان؟
ژوئن: بگو چیکار داری؟
بی اِم: نمیخواین جایگاه رو بگیرین؟
ژوئن: کیه که نخواد؟!
بی اِم: جایگاه رو میدم ولی در عوض باید برام یه کاری کنین.
ژوئن: چه کاری؟ امیدوارم در سطح شیطان، بلک و سی آی باشه...
۳۰۷
۲۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.