اسم عشقه ترسناک
اسم عشقه ترسناک
پارت ۶۷
[ویو ملودی]
یونا: سلام صبح بخیر آرتور جون.. دلم برات تنگ شده میشه هم ببینیم... آرتور جونننننن
اوق ..چندششش...زدم به شونه آرتور که آروم گفت
آرتور: دیگه جواب دادی..یک چیزی بگو..
ملودی: آرتور خوابه... فعلآ
خواستم قطع کنم که گفت
یونا: ایش تو کدوم هرزه هستی ؟ ..دختر خر//اب ازش فاصله بگیر
ملودی: باور کن اینایی که گفتی شغل خودته... اسکل
روش قطع کردم گوشی کنار گذاشتم...هوففف....این آرتور هم که خوابه کلا... خواستم
تکونی بخورم که محکم کمرم گرفت و سرش بالا تر گذاشت
آرتور: جایی نرو
چند مین گذشت که به خوابه عمیقی فرو رفت ... دستم تو موهاش فرو کردم..چه موهای
خوشگلی داره...مشکی همرنگ چشماش .. پوست سفید و درخشان... به شدت عضلهای و
قد بلند... زاویه فک تیز .. هیچوقت اینقدر بهش توجه نکرده بودم ...موهاش روی پیشونیش
ریخته بود...دستم بر داشتم...گرسنه ام ...یک چیز شیرین می خوام .. کلاف زمزمه کردم....
ملودی: گرسنه هستم..
که یهو آرتور گفت
آرتور: بلند شو بریم یک چیزی بخوری...زود
مگه خواب نبود؟ ..بلند شد تیشرتش تنش کرد.. روی تخت دراز بودم که..از دستم گرفت و ..
بلندم کرد.. دنبال خودش به سمت میز صبحونه که هه نام صبح زود حاضر کرده بود برد ....
نشستم.. اونم نشست.. شروع کرد خوردن..یکم آب ریختم خوردم...
آرتور: با آب خودت سیر نکن...
یکم شیرینی برداشتم و شروع کردم خوردنش...بعد چند مین واقعا سیر شده بودم عقب ..
کشیدم
نظرتون درباره هر کاراکتر داخل کامنت ها بگید... اینجوری درک بیشتری برای نوشتن دارم
پارت ۶۷
[ویو ملودی]
یونا: سلام صبح بخیر آرتور جون.. دلم برات تنگ شده میشه هم ببینیم... آرتور جونننننن
اوق ..چندششش...زدم به شونه آرتور که آروم گفت
آرتور: دیگه جواب دادی..یک چیزی بگو..
ملودی: آرتور خوابه... فعلآ
خواستم قطع کنم که گفت
یونا: ایش تو کدوم هرزه هستی ؟ ..دختر خر//اب ازش فاصله بگیر
ملودی: باور کن اینایی که گفتی شغل خودته... اسکل
روش قطع کردم گوشی کنار گذاشتم...هوففف....این آرتور هم که خوابه کلا... خواستم
تکونی بخورم که محکم کمرم گرفت و سرش بالا تر گذاشت
آرتور: جایی نرو
چند مین گذشت که به خوابه عمیقی فرو رفت ... دستم تو موهاش فرو کردم..چه موهای
خوشگلی داره...مشکی همرنگ چشماش .. پوست سفید و درخشان... به شدت عضلهای و
قد بلند... زاویه فک تیز .. هیچوقت اینقدر بهش توجه نکرده بودم ...موهاش روی پیشونیش
ریخته بود...دستم بر داشتم...گرسنه ام ...یک چیز شیرین می خوام .. کلاف زمزمه کردم....
ملودی: گرسنه هستم..
که یهو آرتور گفت
آرتور: بلند شو بریم یک چیزی بخوری...زود
مگه خواب نبود؟ ..بلند شد تیشرتش تنش کرد.. روی تخت دراز بودم که..از دستم گرفت و ..
بلندم کرد.. دنبال خودش به سمت میز صبحونه که هه نام صبح زود حاضر کرده بود برد ....
نشستم.. اونم نشست.. شروع کرد خوردن..یکم آب ریختم خوردم...
آرتور: با آب خودت سیر نکن...
یکم شیرینی برداشتم و شروع کردم خوردنش...بعد چند مین واقعا سیر شده بودم عقب ..
کشیدم
نظرتون درباره هر کاراکتر داخل کامنت ها بگید... اینجوری درک بیشتری برای نوشتن دارم
۱۲.۸k
۲۲ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.