شعر زیبای بلند ملک الشعرای بهار در وصف پیغمبر سخن
من چه در پای تو ریزم که پسند تو بود؟
سر و جان را نتوان گفت که مقداری هست
راستی دفتر سعدی به گلستان ماند
طیباتش به گل و لاله و ریحان ماند
اوست پیغمبر و آن نامه به فرقان ماند
وآن که او را کند انکار، به شیطان ماند
عشق سعدی نه حدیثی است که پنهان ماند
داستانی است که بر هر سر بازاری هست
#ملک_الشعرای_بهار
http://www.coca.ir/%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%D9%85%D9%84%DA%A9-%D8%A7%D9%84%D8%B4%D8%B9%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%B1-%D8%B3%D8%B9%D8%AF%DB%8C/
سر و جان را نتوان گفت که مقداری هست
راستی دفتر سعدی به گلستان ماند
طیباتش به گل و لاله و ریحان ماند
اوست پیغمبر و آن نامه به فرقان ماند
وآن که او را کند انکار، به شیطان ماند
عشق سعدی نه حدیثی است که پنهان ماند
داستانی است که بر هر سر بازاری هست
#ملک_الشعرای_بهار
http://www.coca.ir/%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%D9%85%D9%84%DA%A9-%D8%A7%D9%84%D8%B4%D8%B9%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%B1-%D8%B3%D8%B9%D8%AF%DB%8C/
۱۶۲
۲۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.