پارت6
۲ساعت بعد
ویو ا/ت:
بیدار شدم توی اتاقی بودم که با تهیونگ بودم
تکیه دادم به تاج تخت نگاه به دور ورم دیدم تهیونگ سر میزشه
منو ندیده بود غرق کارش بود
بلند شدم اروم رفتم طرفش از پشت بغلش کردم دیدم دستما پس زد یکم ناراحت شدم
یک صندلی کنار میز تهیونگ بود روش نشستم و بهش نگاه کردم
خیلی عصبی بود وای تهیونگ وقتی اعصبانی میشه خیلی خشنه
ا/ت:تهیونگ چیزی شده؟
تهیونگ:......
ا/ت:عشقم؟
تهیونگ:ا/ت برو اون ور اعصاب ندارم(سرد)
ا/ت:خوب چی شده(یکم بلند)
تهیونگ دست از نوشتن برداشت خودکارش رو روی میز کوبند
و صندلی چرخانش رو روبه ا/ت چرخوند
تهیونگ:مگه من نگفتم بدون اجازه من از اتاق خارج نشو؟
ا/ت:خوب ببخشید حوصلم سر رفته بود(ناراحت)
تهیونگ دوباره سمت میزش کرد و شروع کرد نوشتن
ا/ت که میدونست چطوری دلش رو به دست بیاره رفت نزدیکش
ا/ت:ددی جونم
تهیونگ:برو اونــ چی؟
ا/ت:ددی؟
تهیونگ:ا/ت شیطون نشو
ا/ت:اشتی؟
تهیونگ:باشه برو
ا/ت:مرسی عشقم
تهیونگ:ولی گفتم بهت بدون اجازه من بیرون نرو باشه؟
ا/ت:چشم!
تهیونگ:حالا هم برو استراحت کن
ا/ت:حوصلم سر رفته
تهیونگ:..............
پارت بعد
لایک=۱۰
ویو ا/ت:
بیدار شدم توی اتاقی بودم که با تهیونگ بودم
تکیه دادم به تاج تخت نگاه به دور ورم دیدم تهیونگ سر میزشه
منو ندیده بود غرق کارش بود
بلند شدم اروم رفتم طرفش از پشت بغلش کردم دیدم دستما پس زد یکم ناراحت شدم
یک صندلی کنار میز تهیونگ بود روش نشستم و بهش نگاه کردم
خیلی عصبی بود وای تهیونگ وقتی اعصبانی میشه خیلی خشنه
ا/ت:تهیونگ چیزی شده؟
تهیونگ:......
ا/ت:عشقم؟
تهیونگ:ا/ت برو اون ور اعصاب ندارم(سرد)
ا/ت:خوب چی شده(یکم بلند)
تهیونگ دست از نوشتن برداشت خودکارش رو روی میز کوبند
و صندلی چرخانش رو روبه ا/ت چرخوند
تهیونگ:مگه من نگفتم بدون اجازه من از اتاق خارج نشو؟
ا/ت:خوب ببخشید حوصلم سر رفته بود(ناراحت)
تهیونگ دوباره سمت میزش کرد و شروع کرد نوشتن
ا/ت که میدونست چطوری دلش رو به دست بیاره رفت نزدیکش
ا/ت:ددی جونم
تهیونگ:برو اونــ چی؟
ا/ت:ددی؟
تهیونگ:ا/ت شیطون نشو
ا/ت:اشتی؟
تهیونگ:باشه برو
ا/ت:مرسی عشقم
تهیونگ:ولی گفتم بهت بدون اجازه من بیرون نرو باشه؟
ا/ت:چشم!
تهیونگ:حالا هم برو استراحت کن
ا/ت:حوصلم سر رفته
تهیونگ:..............
پارت بعد
لایک=۱۰
۱۹.۷k
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.