اسم عشقه ترسناک
اسم عشقه ترسناک
پارت ۱۰۷
[ویو ملودی]
خم شد روی میز و یکم وودکا ریخت.. لیوان بین لبش گذاشت خورد.. قطعا یک چیزایی تو
سرشه..
آرتور: هوم پس زمان کمیه..خوبه
بلند شدم و کاناپه دور زدم پشت سرش ایستادم
ملودی: درسته.. باید از اتاقم چندتا چیز بردارم
به سمت اتاق رفتم..در باز کردم..کارتم برداشتم..و تو کیفم گذاشتم..که آرتور اومد و روی
تخت دراز شد...
آرتور: جوجه بعداً بردار الان بیا بغلم
ملودی: نمیشه
به اطراف نگاه کردم و پیداش کردم..یک کتاب بود.که هه نام برام خریده بود برش داشتم
آرتور: کتاب خوندن دوست داری ؟
ملودی: آره...
داشتم تو اتاق می چرخیدم..نگاهم به رژه ام افتاد .. ...خیلی کم ازش زدم سر جاش گذاشتم
کیفم روی کاناپه گذاشتم و به سمت تخت رفتم.. به تاج تخت تیکه داده بود.. روی شکمش....
دراز شدم
آرتور: بچه چند کیلو هستی ؟
ملودی: ۴۵ چطور ؟ خیلی سنگین هستم ؟
خواستم از روش کنار برم که اجازه نداد و بیشتر به سمت خودش کشیدم
آرتور: به نظرت کسی که وزنه بالای ۱۰۰ کیلو می زنه تو ۴۵ کیلویی براش سنگینه ؟
واوو پس معلوم شد چرا اینقدر گنده است... بلندم کرد روی پاهاش نشوندم..دستش لبه بافت...
گذاشت....دستم روی دستش گذاشتم
ملودی: نــــــه ...
آرتور: چرا نه مثلاً ؟
در حالی که بهش نگاه کردم که دلیلی بیارم...که....
پارت ۱۰۷
[ویو ملودی]
خم شد روی میز و یکم وودکا ریخت.. لیوان بین لبش گذاشت خورد.. قطعا یک چیزایی تو
سرشه..
آرتور: هوم پس زمان کمیه..خوبه
بلند شدم و کاناپه دور زدم پشت سرش ایستادم
ملودی: درسته.. باید از اتاقم چندتا چیز بردارم
به سمت اتاق رفتم..در باز کردم..کارتم برداشتم..و تو کیفم گذاشتم..که آرتور اومد و روی
تخت دراز شد...
آرتور: جوجه بعداً بردار الان بیا بغلم
ملودی: نمیشه
به اطراف نگاه کردم و پیداش کردم..یک کتاب بود.که هه نام برام خریده بود برش داشتم
آرتور: کتاب خوندن دوست داری ؟
ملودی: آره...
داشتم تو اتاق می چرخیدم..نگاهم به رژه ام افتاد .. ...خیلی کم ازش زدم سر جاش گذاشتم
کیفم روی کاناپه گذاشتم و به سمت تخت رفتم.. به تاج تخت تیکه داده بود.. روی شکمش....
دراز شدم
آرتور: بچه چند کیلو هستی ؟
ملودی: ۴۵ چطور ؟ خیلی سنگین هستم ؟
خواستم از روش کنار برم که اجازه نداد و بیشتر به سمت خودش کشیدم
آرتور: به نظرت کسی که وزنه بالای ۱۰۰ کیلو می زنه تو ۴۵ کیلویی براش سنگینه ؟
واوو پس معلوم شد چرا اینقدر گنده است... بلندم کرد روی پاهاش نشوندم..دستش لبه بافت...
گذاشت....دستم روی دستش گذاشتم
ملودی: نــــــه ...
آرتور: چرا نه مثلاً ؟
در حالی که بهش نگاه کردم که دلیلی بیارم...که....
۹.۱k
۰۱ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.