p13
ا.ت: جیمین حالت...
جیمین: خفه شو(آروم)
ا.ت: اون پسره...
جیمین: خفه شو(نسبتا داد)
ا.ت: جیمین چرا اینجوری...
جیمین: بهت گفتم خفه شووووو(داد)
ا.ت: اهههههههه بسه دیگه(جیمین یه کتک تو گوشش زد)
معلوم نبود جیمین چش شده دیگه چیزی نگفتم بهش دیدم داره گوشیم داره زنگ میخوره یوری بود
جیمین: جواب نمیدی(عصبی)
ا.ت: واا به توچه گوشی من...
یهو به طرز وحشتناکی زد بغل یه بار دیگه هم زد تو گوشم هم دلم درد میکرد هم گونه ام که یهو دلم تیر کشید و اشکام در اومدن
جیمین: چی شد؟
ا.ت: مگه من برات مهمم
جیمین: خب زنمی دیگه:/اعصابم میریزه به هم وقتی...
ا.ت: اونا قلدرهای من و دوستامن از من هم خیلی نفرت دارن اوایل خیلی خوب بودیم باهم ولی اونا باهام بد شدن
جیمین: اوکی
جیمین ماشین رو روشن کرد و رفتیم خونه مامان بابام رفتیم تو که مامانم گفت=
م.ا: به به چه عجب تشریف آوردین کجا بودین تا الان هوم؟
ا.ت: ماماننننن چرا گفتی جیمین بیاد دنبالم یک خودم پا داشتم بیام دو میخواستم با دخترا برم کافه به خاطر...
جیمین: کافه رفتن از نظر من قدقن($درست نوشتم قدقن رو یا نه😅؟)
شرط:
(لایک=5)
(کامنت=5)
جیمین: خفه شو(آروم)
ا.ت: اون پسره...
جیمین: خفه شو(نسبتا داد)
ا.ت: جیمین چرا اینجوری...
جیمین: بهت گفتم خفه شووووو(داد)
ا.ت: اهههههههه بسه دیگه(جیمین یه کتک تو گوشش زد)
معلوم نبود جیمین چش شده دیگه چیزی نگفتم بهش دیدم داره گوشیم داره زنگ میخوره یوری بود
جیمین: جواب نمیدی(عصبی)
ا.ت: واا به توچه گوشی من...
یهو به طرز وحشتناکی زد بغل یه بار دیگه هم زد تو گوشم هم دلم درد میکرد هم گونه ام که یهو دلم تیر کشید و اشکام در اومدن
جیمین: چی شد؟
ا.ت: مگه من برات مهمم
جیمین: خب زنمی دیگه:/اعصابم میریزه به هم وقتی...
ا.ت: اونا قلدرهای من و دوستامن از من هم خیلی نفرت دارن اوایل خیلی خوب بودیم باهم ولی اونا باهام بد شدن
جیمین: اوکی
جیمین ماشین رو روشن کرد و رفتیم خونه مامان بابام رفتیم تو که مامانم گفت=
م.ا: به به چه عجب تشریف آوردین کجا بودین تا الان هوم؟
ا.ت: ماماننننن چرا گفتی جیمین بیاد دنبالم یک خودم پا داشتم بیام دو میخواستم با دخترا برم کافه به خاطر...
جیمین: کافه رفتن از نظر من قدقن($درست نوشتم قدقن رو یا نه😅؟)
شرط:
(لایک=5)
(کامنت=5)
- ۳.۵k
- ۱۷ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط