پارت ۱۱
غذا رسید کوک گذاشت رو میز مبل
بیا بشین بخور
آت: نمیخوام
کوک : به درک خودم همشو میخورم
آت: یک دفعه رفتم برداشتم فرار کردم تو آشپز خونه خوردم
کوک : چرا فرار میکنی بیبی مگه میخوان ازت بگیرن خنده
رفتم تو اتاق مهمون خوابیدم که کوک اومدو از پشت بغلم کرد
آت: چیکار میکنی ولم کن
کوک : بیبی گرل تکون نخور خیلی خواب میاد دلم برات خیلی تنگ شده بود
آت : بغض از بغلش اومدم بیرون بهش گفتم خیلی پروی اول بهم خیانت میکنی بعد میگی بیبی میگم من مال تو هم مشکلت چیه هاا( داد) الان بهم محبت میکنی روز دیگه میری با یه دختر دیگه میخوابی
کوک داشت با حالت مظلوم خرگوشی نگاهم میکرد انگار بغض کرده بود
داشتم از اتاق میومدم بیرون که کوک دستمو گرفت
کوک : واستا
آت: ولم کننن
کوک : اونجوری که تو فکر میکنی نیس
آت : چجوری نیس
کوک : واستا توضیح میدم
آت: ولم کنن
کوک : اگه اینجوری کنی گوش نکنی مال خودم میکنمت
با حرفش ترس رفت تو دلم
آت: تو میخوای داشتم میرفتم که
کوک منو گرفت بلند کرد برد تو اتاق و.. (خودتون تصور کنین اسمات نمینویسم )
بیا بشین بخور
آت: نمیخوام
کوک : به درک خودم همشو میخورم
آت: یک دفعه رفتم برداشتم فرار کردم تو آشپز خونه خوردم
کوک : چرا فرار میکنی بیبی مگه میخوان ازت بگیرن خنده
رفتم تو اتاق مهمون خوابیدم که کوک اومدو از پشت بغلم کرد
آت: چیکار میکنی ولم کن
کوک : بیبی گرل تکون نخور خیلی خواب میاد دلم برات خیلی تنگ شده بود
آت : بغض از بغلش اومدم بیرون بهش گفتم خیلی پروی اول بهم خیانت میکنی بعد میگی بیبی میگم من مال تو هم مشکلت چیه هاا( داد) الان بهم محبت میکنی روز دیگه میری با یه دختر دیگه میخوابی
کوک داشت با حالت مظلوم خرگوشی نگاهم میکرد انگار بغض کرده بود
داشتم از اتاق میومدم بیرون که کوک دستمو گرفت
کوک : واستا
آت: ولم کننن
کوک : اونجوری که تو فکر میکنی نیس
آت : چجوری نیس
کوک : واستا توضیح میدم
آت: ولم کنن
کوک : اگه اینجوری کنی گوش نکنی مال خودم میکنمت
با حرفش ترس رفت تو دلم
آت: تو میخوای داشتم میرفتم که
کوک منو گرفت بلند کرد برد تو اتاق و.. (خودتون تصور کنین اسمات نمینویسم )
۱۳.۱k
۲۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.