توکیو ریونجرز { پارت ۳}
توکیو ریونجرز { پارت ۳}
یاماگیشی : نمیخواد یه جور رفتار کنی که انگار ترسیدی 😂 مگه قرار نیست مثله همیشه با پشته دست بزنی تو دهنشون
تاکمیچی : با پشته دست 😳
آکن : آره تاکمیچی همیشه خیلی عصبیه
ماکاتا : تو همیشه جلوتر از بقیه حرکت میکنی فرماندههههه
همه : هییییییی
یاماگیشی دستش خورد غذا هاشون ریختن
آکن : هیییی غذا هامونو ریختی
عینه اسکلا همه زدن زیره خنده ...
همه دارن راه میرن
تاکمیچی پشته سره همشونه
تاکمیچی تو ذهنش :
وایسا وایسا وایسا قضیه داره خیلی سریع پیش میره . یادمه که با پسر خالم ماسارو در موردش صحبت کردیم
ماکاتا : هویییی شما سال سومی های شیبویا هستید ؟
پسرا : بله
تاکمیچی تو ذهنش:
دعوا .... یعنی واقعا قراره دعوا کنیم ... من حدودا ده ساله دعوا نکردم 😰 لعنتی فکر کنم شلوارمو خیس کردم
پسره : م..ماها سال اولی هستیم برای همین از سال دومی ها خبر نداریم
یاماگیشی : شما جوجه ها سال اولی هستید ؟
ماکاتا : شما حتی هنوز ریشتونم در نیومده ( انگار خودت ریشت در اومده 😑)
پرش زمانی به پارک :
تو پارک نشستن
آکن : وای چقدر عجب
ماکاتا : خب مثله اینکه قرار نیست سال دومی هارو اینجا پیدا کنیم
آکن : تا الان با هرکی حرف زدیم یا سال دومی یا سال اولی قضیه چیه ؟
تاکویا : شاید دارن از مون قایم میشن
یاماگیشی : شاید شنیدن ما داریم میایم ترسیدن و فرار کردن 😂
ماکاتا : آره احتمالا همینطوری شده 🤣
همه به غیر از تاکمیچی : هاهااااااا 😂🤣
تاکمیچی تو ذهنش :
وایسا ببینم من این پارکو یادم میاد
آکن : سال سومی ها کسایی جزع بچه شهری هایی که دنبال باحال بنظر رسیدن هستن نیستن .
تاکمیچی یکدفعه همه خاطراته اون روز یادش میاد
تاکمیچی تو ذهنش:
نه اینجوری نیستتتتت
که یکدفعه ....
این داستان ادامه دارد ✋🏻
بچه ها خیلی کم دارید حمایت میکنید
تو فیکه قبلی خیلی حمایت ها بالا بود اگه خوشتون نیومده من اصلا ادامه نمیدم چون واقعا خیلی از لایک ها و کامنت ها ناراضی ام اگه اینطوری باشید دیگه نمیزارم .
من تنها کسی ام که یه همچین فیکی گذاشته اگه یه همچین چیزی پیدا کردید اسممو عوض میکنم . اصلا خاک تو سره من که برا شماها فیک میزارم خیره سرم ۴۹۱ فالوور دارم ولی لایکام به ۱۰۰ هم نمیرسه
یاماگیشی : نمیخواد یه جور رفتار کنی که انگار ترسیدی 😂 مگه قرار نیست مثله همیشه با پشته دست بزنی تو دهنشون
تاکمیچی : با پشته دست 😳
آکن : آره تاکمیچی همیشه خیلی عصبیه
ماکاتا : تو همیشه جلوتر از بقیه حرکت میکنی فرماندههههه
همه : هییییییی
یاماگیشی دستش خورد غذا هاشون ریختن
آکن : هیییی غذا هامونو ریختی
عینه اسکلا همه زدن زیره خنده ...
همه دارن راه میرن
تاکمیچی پشته سره همشونه
تاکمیچی تو ذهنش :
وایسا وایسا وایسا قضیه داره خیلی سریع پیش میره . یادمه که با پسر خالم ماسارو در موردش صحبت کردیم
ماکاتا : هویییی شما سال سومی های شیبویا هستید ؟
پسرا : بله
تاکمیچی تو ذهنش:
دعوا .... یعنی واقعا قراره دعوا کنیم ... من حدودا ده ساله دعوا نکردم 😰 لعنتی فکر کنم شلوارمو خیس کردم
پسره : م..ماها سال اولی هستیم برای همین از سال دومی ها خبر نداریم
یاماگیشی : شما جوجه ها سال اولی هستید ؟
ماکاتا : شما حتی هنوز ریشتونم در نیومده ( انگار خودت ریشت در اومده 😑)
پرش زمانی به پارک :
تو پارک نشستن
آکن : وای چقدر عجب
ماکاتا : خب مثله اینکه قرار نیست سال دومی هارو اینجا پیدا کنیم
آکن : تا الان با هرکی حرف زدیم یا سال دومی یا سال اولی قضیه چیه ؟
تاکویا : شاید دارن از مون قایم میشن
یاماگیشی : شاید شنیدن ما داریم میایم ترسیدن و فرار کردن 😂
ماکاتا : آره احتمالا همینطوری شده 🤣
همه به غیر از تاکمیچی : هاهااااااا 😂🤣
تاکمیچی تو ذهنش :
وایسا ببینم من این پارکو یادم میاد
آکن : سال سومی ها کسایی جزع بچه شهری هایی که دنبال باحال بنظر رسیدن هستن نیستن .
تاکمیچی یکدفعه همه خاطراته اون روز یادش میاد
تاکمیچی تو ذهنش:
نه اینجوری نیستتتتت
که یکدفعه ....
این داستان ادامه دارد ✋🏻
بچه ها خیلی کم دارید حمایت میکنید
تو فیکه قبلی خیلی حمایت ها بالا بود اگه خوشتون نیومده من اصلا ادامه نمیدم چون واقعا خیلی از لایک ها و کامنت ها ناراضی ام اگه اینطوری باشید دیگه نمیزارم .
من تنها کسی ام که یه همچین فیکی گذاشته اگه یه همچین چیزی پیدا کردید اسممو عوض میکنم . اصلا خاک تو سره من که برا شماها فیک میزارم خیره سرم ۴۹۱ فالوور دارم ولی لایکام به ۱۰۰ هم نمیرسه
۱.۱k
۰۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.