سلام آقا

▫️ #سلام_آقا ، می‌دانم که ناگفته می‌دانید، این روزها حتی برای تار و پود فرش‌های حرم هم دلم تنگ است ...

▫️ از وقتی هنوز تازه توان به دست گرفتن قیچی و شانه را پیدا کرده بودم، کنار مادرم پای دار قالی، شاهد بودم که چگونه نخ‌ها با عشقِ شما به هم گره می‌خوردند؛ به این امید که زمستان نرسیده، قالیچه نذری هر ساله تمام شود و همراه خودمان به زیارتتان بیاوریم ...

▫️ مادرم همیشه میگفت اگر شما نبودید معلوم نبود چه اتفاقی برای من می‌اُفتاد. میگفت از نظر دکترها باید بیمار به دنیا می‌آمدم اما نگاه مهربان شما شفابخش من بوده؛ تا وقتی پا به سن نگذاشته بود و دستش نمی‌لرزید خودش پای دار می‌نشست، اما امسال راضی شد خودم قالیچه نذری را ببافم و من هم هر روز، بیتابی‌‌هایم را با تار و پودهایش تقسیم می‌کردم ...

▫️چشم‌هایم را می‌بستم، آخرین نمای حرم را که در ذهنم نقش بسته بود مرور می‌کردم و آن را با نخ‌های آویخته از دار، در میان می‌گذاشتم؛ آن‌ها کمکم می‌کردند تا روزی هزار بار زائرتان شوم ...

▫️ از وقتی کار بافتش تمام شده، رو به رویش می‌نشینم و مثل هر بار که به زیارت می‌آمدم، تمام حرف‌های نگفته‌ام را برایتان می‌گویم ...

▫️ می‌دانم نخ‌های قالیچه هم مثل من روزشماری می‌کنند که به دیدارتان بیایند و جزئی از حریمتان باشند، اما برای من نذر امسال با سال‌های پیش فرق دارد ...

▫️ امسال این قالیچه هم نذر مادر من است برای شما و هم هدیه شما به من برای آسان‌تر شدنِ تحمل این دوریِ اجباری و همین مرهم برای درد دلتنگیِ این روزهای من کافیست ...

✍🏻 مصطفی قویدل

#السلام_علیک_یا_علی_بن_موسی_الرضا #امام_رضا #حرم_امام_رضا #زیارت