Oblivion of the mafia part 15
سومین: خب نمی خواین بگین چیکارمون داشتین
تهیونگ: همون قبلی
سومین: عمرا.. اصلا.. ابدا.. راه نداره
سوک یونگ: ما یبار بهتون گفتیم نمی خوایم این کارو انجام بدیم
جیمین: چرا؟؟ پیشنهاد به این خوبی
سومین: ما کلا از هم خوشمون نمیاد و دم به دیقه دعوام می کنیم و می زنیم تو سرو کلههم یه درصد فک کنین این کا رو جلوی ینفر انجام بدیم خب بهمون مشکوک میشن
سوک یونگ: اینی که مینی گف تاز از یه جنبه بود تو دانشگاه هم برای ما بد میشه همین که مینهو بود کل دانشگاه فهمیدن
گارسون: این منو خدمت شما انتخاب کنی
سومین: گشنم نیس شما چی می خورین همو نو برای من سفارش بدین
سوک یونگ: منم تازه یه چیزی خوردم گشنم نیس
جیمین: یه نگاه بهش کرد
سوک یونگ: نه.. منظورم اون نبود همیشه چن تا شکلات با خودم دارم اونا رو خوردم
جیمین: باشه تو راس میگی
سوک یونگ: یه اخم کرد
تهیونگ: 4 تا از همین بیار
گارسون: بله... رف
تهیونگ: یکم دیگه به پیشنهادمون فک کنین
سومین یه نگاه پوکر بهش انداخت گف
سومین: پوففففف تو هم ول نمیکینی
غذا شونو اوردن خوردن
تهیونگ: حساب میکنم برین کنار ماشین
جیمین: اوک
رفتیم
سومین و سوک یونگ پش جیمین با یکم فاصله راه میرفتن
سومین با صدای مسخره ای گف
سومین: حساب میکنم برین کنار ماشین
سوک یونگ: اوک
بغدم خندیدن
جیمین برگشت
یدفه خندشون قط شد
جیمین: چی انقد خنده داره
سومین: هیچی😅
تهیونگم اومد
تهیونگ: میزین خونه دیگه
سومین: نه شما برین ما یکم کار داریم
سوک یونگ: راس میگه.. شما برین
جیمین: کحا می خواین برین برسونیمتون
سوک یونگ: کارمون طول میکشه
تهیونگ: تا سه نصف شبم باشه اشکال نداره
سومین: خب باشه خودت دوس داری رانندمون شی
سوک یونگ: برو اول دم یه کیک فروشی درس و حسابی بعدشم یه فروشگاه
رفتن یه کیک بزرگ خریدن بعد از فرپشگاه بغلی دو تا پلاستیک چیپس و پفک و اینجور چیزا
بعد نشستن
جیمین: می خواین تولد بگیرین چخبره
سوک یونگ: نه می خوایم پارتی دخترونه بگیریم
تهیونگ: این همه می خورین 😳دخترای دیگه لب به هیچی نمیزنن که چاق نشن
سومین: ما دخترای دیگه نیستیم
سوک یونگ: فیلم ترسناکه امادس
سومین: اوهوم
تهیونگ: فیلم ترسناک اونم شما بشینین سر جاتون فردا کلاس دارین(متلک انداخت)
جیمین: فردا بهمون نگین شمام جنینن
سوک یونگ: خب مگه نیستین
سومین: اره هرجا میریم لونجا هستین دم به دیقه هم دم دانشگاه این
روح و جن هام اینجورین
تهیونگ: الان کجا میرین
سوک یونگ: دیگه خونه
جیمین: چه عجب امر دیگه ای ندارین
سومین: چرا داریم خدمتکار با وفا
همه زدن زیر خنده
رسید
سومین و سوک یونگ: خدافس
ته و جیمین: خدافس
رفتن
سومین: اخخخ چقد سمجن گفتم تنها گیرت بیارم بپرسم منظور جیمین چی بود
خب میرسیم به شرطا😈
9لایک❤
4کامنت💭
تهیونگ: همون قبلی
سومین: عمرا.. اصلا.. ابدا.. راه نداره
سوک یونگ: ما یبار بهتون گفتیم نمی خوایم این کارو انجام بدیم
جیمین: چرا؟؟ پیشنهاد به این خوبی
سومین: ما کلا از هم خوشمون نمیاد و دم به دیقه دعوام می کنیم و می زنیم تو سرو کلههم یه درصد فک کنین این کا رو جلوی ینفر انجام بدیم خب بهمون مشکوک میشن
سوک یونگ: اینی که مینی گف تاز از یه جنبه بود تو دانشگاه هم برای ما بد میشه همین که مینهو بود کل دانشگاه فهمیدن
گارسون: این منو خدمت شما انتخاب کنی
سومین: گشنم نیس شما چی می خورین همو نو برای من سفارش بدین
سوک یونگ: منم تازه یه چیزی خوردم گشنم نیس
جیمین: یه نگاه بهش کرد
سوک یونگ: نه.. منظورم اون نبود همیشه چن تا شکلات با خودم دارم اونا رو خوردم
جیمین: باشه تو راس میگی
سوک یونگ: یه اخم کرد
تهیونگ: 4 تا از همین بیار
گارسون: بله... رف
تهیونگ: یکم دیگه به پیشنهادمون فک کنین
سومین یه نگاه پوکر بهش انداخت گف
سومین: پوففففف تو هم ول نمیکینی
غذا شونو اوردن خوردن
تهیونگ: حساب میکنم برین کنار ماشین
جیمین: اوک
رفتیم
سومین و سوک یونگ پش جیمین با یکم فاصله راه میرفتن
سومین با صدای مسخره ای گف
سومین: حساب میکنم برین کنار ماشین
سوک یونگ: اوک
بغدم خندیدن
جیمین برگشت
یدفه خندشون قط شد
جیمین: چی انقد خنده داره
سومین: هیچی😅
تهیونگم اومد
تهیونگ: میزین خونه دیگه
سومین: نه شما برین ما یکم کار داریم
سوک یونگ: راس میگه.. شما برین
جیمین: کحا می خواین برین برسونیمتون
سوک یونگ: کارمون طول میکشه
تهیونگ: تا سه نصف شبم باشه اشکال نداره
سومین: خب باشه خودت دوس داری رانندمون شی
سوک یونگ: برو اول دم یه کیک فروشی درس و حسابی بعدشم یه فروشگاه
رفتن یه کیک بزرگ خریدن بعد از فرپشگاه بغلی دو تا پلاستیک چیپس و پفک و اینجور چیزا
بعد نشستن
جیمین: می خواین تولد بگیرین چخبره
سوک یونگ: نه می خوایم پارتی دخترونه بگیریم
تهیونگ: این همه می خورین 😳دخترای دیگه لب به هیچی نمیزنن که چاق نشن
سومین: ما دخترای دیگه نیستیم
سوک یونگ: فیلم ترسناکه امادس
سومین: اوهوم
تهیونگ: فیلم ترسناک اونم شما بشینین سر جاتون فردا کلاس دارین(متلک انداخت)
جیمین: فردا بهمون نگین شمام جنینن
سوک یونگ: خب مگه نیستین
سومین: اره هرجا میریم لونجا هستین دم به دیقه هم دم دانشگاه این
روح و جن هام اینجورین
تهیونگ: الان کجا میرین
سوک یونگ: دیگه خونه
جیمین: چه عجب امر دیگه ای ندارین
سومین: چرا داریم خدمتکار با وفا
همه زدن زیر خنده
رسید
سومین و سوک یونگ: خدافس
ته و جیمین: خدافس
رفتن
سومین: اخخخ چقد سمجن گفتم تنها گیرت بیارم بپرسم منظور جیمین چی بود
خب میرسیم به شرطا😈
9لایک❤
4کامنت💭
۶.۰k
۳۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.