کاش شب و روز هرکسی اختصاصی و به اختیار خودش بود ، شبیه خا
کاش شب و روز هرکسی اختصاصی و به اختیار خودش بود ، شبیه خاموش روشن کردن لامپ اتاقش ، بعد مثلا مامان یهو بدون اینکه قبلش در بزنه ، زرت در اتاقمو باز میکرد میدید ساعت دوازده و نیمه ظهره ولی از پنجره ی اتاق من هنوز هوا تاریکه بعد داد میزد : تو هنوز روزت رو روشن نکردی ؟ تا کی میخوای تو شب بشینی ؟ خودمو کش و قوس میدادم که : گیر نده تو رو خدا مامان .
تو پیاده رو ها ، پارک ها ، خیابون ها هرکی بالای سرش اندازه ی خودش یه سفره ی یه متر در یه متر آسمون داشت که همه ی تنظیماتش دست خودش بود. اینجوری انقدر منتظر نمی موندم واسه همین چند ساعت شب که بعدشم قرار روز بشه :(
تو پیاده رو ها ، پارک ها ، خیابون ها هرکی بالای سرش اندازه ی خودش یه سفره ی یه متر در یه متر آسمون داشت که همه ی تنظیماتش دست خودش بود. اینجوری انقدر منتظر نمی موندم واسه همین چند ساعت شب که بعدشم قرار روز بشه :(
۲.۷k
۲۶ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.