🦋pt:³ I don't care even if I raise blood
گارسون: بفرمایید
ا/ت: ممنونم
جیهون: مرسی
گارسون: خواهش میکنم
جیهون: ا/ت: با گوشی پولو واریز کردم ولی لطفا زود بریز کار دارم
ا/ت: عاااا چراااا
جیهون: هرچی باشه ما دیگه دوستیم
ا/ت: باشه دوستیم ولی
جیهون: کافیه
ا/ت: مرسی
جیهون: راستی شمارتو بزن
ا/ت: باشه
جیهون: دوست دارم دفعه بعدی من دردودل هاتو بشنوم
ا/ت:«خندیدن» چشم
جیهون: راستی چندسالته؟
ا/ت: خوب ۱۷
جیهون: اومم عالیه من ۲۴ سالمه
ا/ت: ماشالا
جیهون: مدرسه ها تموم شده؟
ا/ت: اره دیگ منم یکم دیگ میرم تو ۱۸ سال
جیهون: ماه؟
ا/ت: اره
جیهون: خوب بریز
ا/ت: باشه
«ریخت»
«خوردن»
جیهون: تند تند و سنگین بریز مشکلی نداری با سلامتی نزدن؟
ا/ت: من اومدم اینجا سلامتیم از دست بره سلامتی چی
جیهون: دمت باوا
«ریخت»
جیهون: من یه دختره رو دوست داشتم
«خوردن»
ا/ت: اومم چه خوشمزسا... خب
جیهون: با دوست صمیمیم تو تخت دیدمش
ا/ت:«خشک شد» چیییی
جیهون:«خنده فیک» وقتی دیدمشون دختره بهم گفت داری اشتباه فکر میکنم «خنده» فکر کنم من کورم نه؟!
ا/ت: اصلا این چه حرفیه
جیهون:«اشکش وقتی میخندید ریخت»
ا/ت: عا جیهون«قلبم تیر کشید وقتی دیدمش»
جیهون:«خنده» م... من بهش قلبمو دادما
ا/ت: میخام درکت کنم ولی فکرنکنم بتونم
جیهون: نه نههه اصلا تو نباید هیچوقت تو موقعیتی گیر کنی که منو درک کنی لطفا همیشه با مغزت پیش برو
بیخیال بریز
«ریخت»
«خوردن»
جیهون: تند تند
«ریخت»
«خوردن»
جیهون: ا/ت: بریز
«ریخت»
جیهون: بخورر
ا/ت«خورد» جیهون چت شده
جیهون: ا/ت من حساب کردم پیش اون گارسون های هیز نری فقط بنوش لطفا بنوش
ا/ت: چییی چرا
جیهون: میگممم بریز
» ریخت»
«خوردن»
«باید سریع تمومش کنم»
«ریخت»
«خوردن»
«ریخت»
«خوردن»
«ریخت»
«خوردن»
ا/ت: تموم شد
جیهون: از رو میز افتاد
ا/ت: جیهونن خوبییی
جیهون:«سرش رو گذاشت رو پای ا/ت
ا/ت: جیهون
جیهون: ا/ت تو تنها کسی بودی که تونستم حرف دلمو بهش بگم
جیهون: تو یه دوست واقعی
ذهن ا/ت: خدای من این قطعا هیچ دوستی نداره که فکر میکنه دوست خوب فقط اونیه که دردودل هاتو گوش کنه نشستم رو زمین و بهش گفتم
ا/ت: هی جیهون مگه قراره نبود بری جایی
جیهون: هاا عا اره من باید برم «سعی کرد بلند شه ولی افتاد»
ا/ت: من میرونم(قبلا عموش یادش داده)
جیهون: اهان
«جیهون رو بلندکردم و بردمش سمت بیرون»
پسره: انقدر حال کرده نمیتونه راه بره؟!
ا/ت: انقدر تاوان گوه خوریای تورو پس داده حالش اینجوریه
پسره: نمک دون سوراخات کو
ا/ت: رو تو تنظیمه
پسره: خخ عجب
«بردمش بیرون»
ا/ت: هی ماشینت کدومه؟
جیهون: ماشین سفیده اوناها
ا/ت: عجب انتظار جواب نداشتم
جیهون: چرااا ماشینم سفیده ها
ا/ت: ها
جیهون: سفید رو ببرم تو گور
ا/ت: خفه شو
«جیهیون رو گذاشتم رو صندلی بغل دست راننده»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــ
ـــ🦋
ا/ت: ممنونم
جیهون: مرسی
گارسون: خواهش میکنم
جیهون: ا/ت: با گوشی پولو واریز کردم ولی لطفا زود بریز کار دارم
ا/ت: عاااا چراااا
جیهون: هرچی باشه ما دیگه دوستیم
ا/ت: باشه دوستیم ولی
جیهون: کافیه
ا/ت: مرسی
جیهون: راستی شمارتو بزن
ا/ت: باشه
جیهون: دوست دارم دفعه بعدی من دردودل هاتو بشنوم
ا/ت:«خندیدن» چشم
جیهون: راستی چندسالته؟
ا/ت: خوب ۱۷
جیهون: اومم عالیه من ۲۴ سالمه
ا/ت: ماشالا
جیهون: مدرسه ها تموم شده؟
ا/ت: اره دیگ منم یکم دیگ میرم تو ۱۸ سال
جیهون: ماه؟
ا/ت: اره
جیهون: خوب بریز
ا/ت: باشه
«ریخت»
«خوردن»
جیهون: تند تند و سنگین بریز مشکلی نداری با سلامتی نزدن؟
ا/ت: من اومدم اینجا سلامتیم از دست بره سلامتی چی
جیهون: دمت باوا
«ریخت»
جیهون: من یه دختره رو دوست داشتم
«خوردن»
ا/ت: اومم چه خوشمزسا... خب
جیهون: با دوست صمیمیم تو تخت دیدمش
ا/ت:«خشک شد» چیییی
جیهون:«خنده فیک» وقتی دیدمشون دختره بهم گفت داری اشتباه فکر میکنم «خنده» فکر کنم من کورم نه؟!
ا/ت: اصلا این چه حرفیه
جیهون:«اشکش وقتی میخندید ریخت»
ا/ت: عا جیهون«قلبم تیر کشید وقتی دیدمش»
جیهون:«خنده» م... من بهش قلبمو دادما
ا/ت: میخام درکت کنم ولی فکرنکنم بتونم
جیهون: نه نههه اصلا تو نباید هیچوقت تو موقعیتی گیر کنی که منو درک کنی لطفا همیشه با مغزت پیش برو
بیخیال بریز
«ریخت»
«خوردن»
جیهون: تند تند
«ریخت»
«خوردن»
جیهون: ا/ت: بریز
«ریخت»
جیهون: بخورر
ا/ت«خورد» جیهون چت شده
جیهون: ا/ت من حساب کردم پیش اون گارسون های هیز نری فقط بنوش لطفا بنوش
ا/ت: چییی چرا
جیهون: میگممم بریز
» ریخت»
«خوردن»
«باید سریع تمومش کنم»
«ریخت»
«خوردن»
«ریخت»
«خوردن»
«ریخت»
«خوردن»
ا/ت: تموم شد
جیهون: از رو میز افتاد
ا/ت: جیهونن خوبییی
جیهون:«سرش رو گذاشت رو پای ا/ت
ا/ت: جیهون
جیهون: ا/ت تو تنها کسی بودی که تونستم حرف دلمو بهش بگم
جیهون: تو یه دوست واقعی
ذهن ا/ت: خدای من این قطعا هیچ دوستی نداره که فکر میکنه دوست خوب فقط اونیه که دردودل هاتو گوش کنه نشستم رو زمین و بهش گفتم
ا/ت: هی جیهون مگه قراره نبود بری جایی
جیهون: هاا عا اره من باید برم «سعی کرد بلند شه ولی افتاد»
ا/ت: من میرونم(قبلا عموش یادش داده)
جیهون: اهان
«جیهون رو بلندکردم و بردمش سمت بیرون»
پسره: انقدر حال کرده نمیتونه راه بره؟!
ا/ت: انقدر تاوان گوه خوریای تورو پس داده حالش اینجوریه
پسره: نمک دون سوراخات کو
ا/ت: رو تو تنظیمه
پسره: خخ عجب
«بردمش بیرون»
ا/ت: هی ماشینت کدومه؟
جیهون: ماشین سفیده اوناها
ا/ت: عجب انتظار جواب نداشتم
جیهون: چرااا ماشینم سفیده ها
ا/ت: ها
جیهون: سفید رو ببرم تو گور
ا/ت: خفه شو
«جیهیون رو گذاشتم رو صندلی بغل دست راننده»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــ
ـــ🦋
۱۱.۹k
۳۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.