𝐍𝐚𝐦𝐞 : چرا من ؟
𝐍𝐚𝐦𝐞 : چرا من ؟
پارت ¹
اهورا
تازه مامان و بابام و مانی (داداشش) رفته بودن : اخیش بلاخره تنها ش..
صدای زنگ گوشیم داخل گوشم اکو شد ، پوزخندی زدم و گزاشتمش روی سایلنت اما آغاجون دست بردار نبود
+ بله
صدای بمش باعث شد گوشم تیر بکشه
_ کدوم گوری هستی ؟
+ خونه
_ برات ماشین فرستادم وسایلت رو برمیداری و میای اینجا ، اتاق عموت لباس هست
و گوشی رو قطع کرد
با عصبانیت روی مبلا نشستم و سرم رو بین دستام گرفتم : نمیزاره من زندگی کنم نمیزاره چرا بلای جونم شده ؟ چه مشکلی باهام داره ؟
رفتم اتاقم گوشی و هندزفریم و رو گزاشتم تو کیفم اما با صدای سنگی که از پنجره اومد تو بدنم شل شد
برش داشتم و روشو خوندم اما چیزی نفهمیدم بنابراین بیخیالش شدم
...
همه در تکاپو بودن انگار اینبار مهمون خاصی تشریف میاورد
میز های استوانه ای با تم طلایی و سفید هر جایی از پذیرایی عمارت دیده میشد
حضور مانی رو پشت سرم احساس کردم
+ عروسی داریم ؟
دستشو داخل جیب کتو شلوار به هم ریخته اش برد ، مانی : نمیدونم شاید ، من یه چیزایی راجب لباس دامادی تو شنیدم میگن آغاجون خیلی بابتش پول داده
چون میدونستم اون مرد پیر هر کاری با من میکنه ترسیده با لکنت گفتم : چ..چی؟
مانی زد زیر خنده و پشتشو داد به دیوار
دندون قروچه ای کردم ، نمیدونم این به کی رفته
به سمت اتاق عموم که اخرین طبقه بود و خیلی وایب خوبی بهم میداد قدم برداشتم
کتو شلوار و پیرهن مشکی با جلیقه و کراوات زیتونی به رنگ تیله های چشمام انتخاب کردم
قسمت جالب اینجا بود که همه لباس های عموی خدابیامرزم سایز من میشد
موهام رو کاری نداشتم خواستم نچرال بمونه و البته خودش کمی حالت داشت ولی با کش خیلی شل دو طرف رو پشت بستم اما کش افتاد : لعنت به این نرمی موهام
بعد اینکه اماده شدم اتاق رو مرتب کردم و کفشای عموم که به رنگ جلیقه بود رو پام کردم
یچیزایی کم بود ، اکسسوری ، جعبه اکسسوری عموم برام جالب و مرموز بود
ساعت جیبی رو به جلیقه ام وصل کردم و انگشتر های شاپرک و مار و حلقه های سیاه به همراه گردنبند و ساعت همگی به تناژ سیاه قلم رو انداختم
روی یه دندون دست کشیدم اما نمیدونستم دندون چیه ، یعنی این رو از کجا اوردتش؟ مطمئن بودم واقعیه بعد اون همه سال باز لکه های خون روش به چشم میاد ..
نویسنده:Clara
پارت اوله لایک نمیکنی؟
پارت ¹
اهورا
تازه مامان و بابام و مانی (داداشش) رفته بودن : اخیش بلاخره تنها ش..
صدای زنگ گوشیم داخل گوشم اکو شد ، پوزخندی زدم و گزاشتمش روی سایلنت اما آغاجون دست بردار نبود
+ بله
صدای بمش باعث شد گوشم تیر بکشه
_ کدوم گوری هستی ؟
+ خونه
_ برات ماشین فرستادم وسایلت رو برمیداری و میای اینجا ، اتاق عموت لباس هست
و گوشی رو قطع کرد
با عصبانیت روی مبلا نشستم و سرم رو بین دستام گرفتم : نمیزاره من زندگی کنم نمیزاره چرا بلای جونم شده ؟ چه مشکلی باهام داره ؟
رفتم اتاقم گوشی و هندزفریم و رو گزاشتم تو کیفم اما با صدای سنگی که از پنجره اومد تو بدنم شل شد
برش داشتم و روشو خوندم اما چیزی نفهمیدم بنابراین بیخیالش شدم
...
همه در تکاپو بودن انگار اینبار مهمون خاصی تشریف میاورد
میز های استوانه ای با تم طلایی و سفید هر جایی از پذیرایی عمارت دیده میشد
حضور مانی رو پشت سرم احساس کردم
+ عروسی داریم ؟
دستشو داخل جیب کتو شلوار به هم ریخته اش برد ، مانی : نمیدونم شاید ، من یه چیزایی راجب لباس دامادی تو شنیدم میگن آغاجون خیلی بابتش پول داده
چون میدونستم اون مرد پیر هر کاری با من میکنه ترسیده با لکنت گفتم : چ..چی؟
مانی زد زیر خنده و پشتشو داد به دیوار
دندون قروچه ای کردم ، نمیدونم این به کی رفته
به سمت اتاق عموم که اخرین طبقه بود و خیلی وایب خوبی بهم میداد قدم برداشتم
کتو شلوار و پیرهن مشکی با جلیقه و کراوات زیتونی به رنگ تیله های چشمام انتخاب کردم
قسمت جالب اینجا بود که همه لباس های عموی خدابیامرزم سایز من میشد
موهام رو کاری نداشتم خواستم نچرال بمونه و البته خودش کمی حالت داشت ولی با کش خیلی شل دو طرف رو پشت بستم اما کش افتاد : لعنت به این نرمی موهام
بعد اینکه اماده شدم اتاق رو مرتب کردم و کفشای عموم که به رنگ جلیقه بود رو پام کردم
یچیزایی کم بود ، اکسسوری ، جعبه اکسسوری عموم برام جالب و مرموز بود
ساعت جیبی رو به جلیقه ام وصل کردم و انگشتر های شاپرک و مار و حلقه های سیاه به همراه گردنبند و ساعت همگی به تناژ سیاه قلم رو انداختم
روی یه دندون دست کشیدم اما نمیدونستم دندون چیه ، یعنی این رو از کجا اوردتش؟ مطمئن بودم واقعیه بعد اون همه سال باز لکه های خون روش به چشم میاد ..
نویسنده:Clara
پارت اوله لایک نمیکنی؟
۱.۲k
۰۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.