Red snow
⑥part
صبح روز بعد
چشمامو با درد چشمامو باز کردم
یونجی: سلام جیمین حالت خوبه
یونا: اره یه هزره ی پولی حالش همیشه حالش خوبه
جیمین: چه اتفاقی افتاده " اروم"
یونجی: دکتر گفت از شدت ترس زیاد از حال رفتی
جیا: پاشو نیم ساعت دیگه کلاسات شروع میشه
به سرعت جت بلند شدمو اماده شدم و کلامو گذاشتم و رفتم اکادمی
کوک: جیمینی حالت خوبه
جیمین: از همیشه بهترم کوکی
هانا: سلام جیمین
جیمین: هانا چخبر.....
یکی دستمو گرفت و کشوندم یه گوشه
جیمین: تو کی ای
یونگی: امیدوارم بشناسیم پارک جیمین
یه مشت زد تو شکمم
جیمین: ولم کن نمیخوام تعمه ی تو باشم" بغض"
یونگی: کلاهتو در بیار
جیمین: نـ.... نمیخوام"ترس"
یونگی: خودت خواستی دو راه داری یا در میاری کلاهتو یا به زور درش میارم کتکتم میزنم کدوم
مشت زدم به سینش
جیمین: ولم کن من........ من میترسم " گریه "
یونگی: از چی از اینکه عجیب غریب صدات کنن
جیمین: ازم فاصله بگیر مین فاکینگ" گریه"
دستمو گذاشتم رو چشمام و سریع رفتم تو دستشویی و صورتمو شستم و رفتم بیرون
همه داشتن درمورد من حرف میزدن که کوک اومد سمتم
کوک: ررات متاسفم جطور تونستی با اون مین خوذهرتو نازود کنی جیمین
جیمین: چی شده
نارا: یونا همین الان دیده داشتین همو میبوسیدین
ته: مشکل بینایی داشته
یونگی: ولش بریم ته
یونا: ازت متنفرم پارک جیمین " گریه ی الکی "
جیمین: اما من هیچ کاری نکردم
هارا: پس چرا کلاه میزاری
کلامو برداشت
هارا: هـ...... هیولااااااا " داد "
کوک: تـ...... تو موهات سفیده
سرمو تکون دادم که موتام رینت تو صورتم کوک رفت پشت اون یکیشون همونی که لغب " ته" رو داشت
مدیر: هـ........ هیولا از اکادمیه ما برو بیرون
یونگی: همه هیولا نیست مدیر
یه زور بغضمو نگه داشتم و اروم از اکادمی رفتم بیرون و کلاه هودیمو رو سرم گذاشتم که یکی اومد کنارم وایساد
یونا: خوب میدونستم چطوری توی هرزه رو از اکادمی اخراج کنم
جیمین:
صبح روز بعد
چشمامو با درد چشمامو باز کردم
یونجی: سلام جیمین حالت خوبه
یونا: اره یه هزره ی پولی حالش همیشه حالش خوبه
جیمین: چه اتفاقی افتاده " اروم"
یونجی: دکتر گفت از شدت ترس زیاد از حال رفتی
جیا: پاشو نیم ساعت دیگه کلاسات شروع میشه
به سرعت جت بلند شدمو اماده شدم و کلامو گذاشتم و رفتم اکادمی
کوک: جیمینی حالت خوبه
جیمین: از همیشه بهترم کوکی
هانا: سلام جیمین
جیمین: هانا چخبر.....
یکی دستمو گرفت و کشوندم یه گوشه
جیمین: تو کی ای
یونگی: امیدوارم بشناسیم پارک جیمین
یه مشت زد تو شکمم
جیمین: ولم کن نمیخوام تعمه ی تو باشم" بغض"
یونگی: کلاهتو در بیار
جیمین: نـ.... نمیخوام"ترس"
یونگی: خودت خواستی دو راه داری یا در میاری کلاهتو یا به زور درش میارم کتکتم میزنم کدوم
مشت زدم به سینش
جیمین: ولم کن من........ من میترسم " گریه "
یونگی: از چی از اینکه عجیب غریب صدات کنن
جیمین: ازم فاصله بگیر مین فاکینگ" گریه"
دستمو گذاشتم رو چشمام و سریع رفتم تو دستشویی و صورتمو شستم و رفتم بیرون
همه داشتن درمورد من حرف میزدن که کوک اومد سمتم
کوک: ررات متاسفم جطور تونستی با اون مین خوذهرتو نازود کنی جیمین
جیمین: چی شده
نارا: یونا همین الان دیده داشتین همو میبوسیدین
ته: مشکل بینایی داشته
یونگی: ولش بریم ته
یونا: ازت متنفرم پارک جیمین " گریه ی الکی "
جیمین: اما من هیچ کاری نکردم
هارا: پس چرا کلاه میزاری
کلامو برداشت
هارا: هـ...... هیولااااااا " داد "
کوک: تـ...... تو موهات سفیده
سرمو تکون دادم که موتام رینت تو صورتم کوک رفت پشت اون یکیشون همونی که لغب " ته" رو داشت
مدیر: هـ........ هیولا از اکادمیه ما برو بیرون
یونگی: همه هیولا نیست مدیر
یه زور بغضمو نگه داشتم و اروم از اکادمی رفتم بیرون و کلاه هودیمو رو سرم گذاشتم که یکی اومد کنارم وایساد
یونا: خوب میدونستم چطوری توی هرزه رو از اکادمی اخراج کنم
جیمین:
۴.۴k
۲۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.