I just love you
2part
Part:2
رفتن لباساشونو عوض کردن و قرار شد برن دنبال هان و جونگین
10دقیقه بعد
رسیدن .
هان و جونگین سوار ماشین شدن و راه افتادن
هان و جونگین:سلام بچه
لینو :سلاممم
چانگ بین :سلام (با خجالت)
لینو :یاااااااا چانگ بین خجالت نکش
هان :راست میگه
چانگ بین لبخندی بهشون زد نگاهی به جونگین انداخت ک جونگین بهش لبخندی شیرینی تحویل داد و چانگ بین اکلیلی شد
بعد چند دقیقه ب بار رسیدن
وارد بار شدن و ی گوشه نشستن
ویو راوی :
بار خیلی شلوغ شده بود و اعضا خیلی مست کرده بودن
وتصمیم گرفتن بازی کنن
حالا بازی چی بود؟ جرعت و حقیقت
مشغول باری بودن ک افتاد رو لینو و چانگ بین
لینو:خب خب چانگ بین جرعت یا حقیقت
چانگ بین :حقیقت
لینو :بزرگترین رازتو فاش کن
چانگ بین:اممم من چطوری بگم
جونگین من عاشقتم (از خجالت بچم سرشو برد پایییینن)
هان و لینو :اوووووووووووووووووو
ویو جونگین :
چی؟ چی شد؟ اون الان چی گفت؟ گفت دوسم داره؟ باورم نمیشه
هیچوقت فکرشو نمیکردم
هیچوقت فکر نمیکردم اونم عاشق من باشه هم ذوق دارم هم نمیدونم چی بگم ک هان گفت:
هان:جونگین کجاییی؟ بگو دیگه قبول میکنی؟ چانگ بین اب شد.
جونگین:خب منم همین حس رو داشتم و قبول میکنم
چانگ بین از ذوق لینو رو بغل کرد
لینو :چرا منو بغل میکنی برو جونگینو بغل کن
چانگ بین رفت جونگینو بغل کرد و لباشو گذاشت رو لباش
ک هان نگاهی ب لینو کرد و رفت رو پاهاش نشست
لینو میتونست تو نگاهش نیاز رو ببینه و بی وقفه لباشو گذاشت رو لباش و.......
بقیشم با ذهن پاکتون 😇💫
Finished.......
خب این فیک تموم شد
چطور بود؟
از بازم درخواست داشتین بگیننن 🌈✨
Part:2
رفتن لباساشونو عوض کردن و قرار شد برن دنبال هان و جونگین
10دقیقه بعد
رسیدن .
هان و جونگین سوار ماشین شدن و راه افتادن
هان و جونگین:سلام بچه
لینو :سلاممم
چانگ بین :سلام (با خجالت)
لینو :یاااااااا چانگ بین خجالت نکش
هان :راست میگه
چانگ بین لبخندی بهشون زد نگاهی به جونگین انداخت ک جونگین بهش لبخندی شیرینی تحویل داد و چانگ بین اکلیلی شد
بعد چند دقیقه ب بار رسیدن
وارد بار شدن و ی گوشه نشستن
ویو راوی :
بار خیلی شلوغ شده بود و اعضا خیلی مست کرده بودن
وتصمیم گرفتن بازی کنن
حالا بازی چی بود؟ جرعت و حقیقت
مشغول باری بودن ک افتاد رو لینو و چانگ بین
لینو:خب خب چانگ بین جرعت یا حقیقت
چانگ بین :حقیقت
لینو :بزرگترین رازتو فاش کن
چانگ بین:اممم من چطوری بگم
جونگین من عاشقتم (از خجالت بچم سرشو برد پایییینن)
هان و لینو :اوووووووووووووووووو
ویو جونگین :
چی؟ چی شد؟ اون الان چی گفت؟ گفت دوسم داره؟ باورم نمیشه
هیچوقت فکرشو نمیکردم
هیچوقت فکر نمیکردم اونم عاشق من باشه هم ذوق دارم هم نمیدونم چی بگم ک هان گفت:
هان:جونگین کجاییی؟ بگو دیگه قبول میکنی؟ چانگ بین اب شد.
جونگین:خب منم همین حس رو داشتم و قبول میکنم
چانگ بین از ذوق لینو رو بغل کرد
لینو :چرا منو بغل میکنی برو جونگینو بغل کن
چانگ بین رفت جونگینو بغل کرد و لباشو گذاشت رو لباش
ک هان نگاهی ب لینو کرد و رفت رو پاهاش نشست
لینو میتونست تو نگاهش نیاز رو ببینه و بی وقفه لباشو گذاشت رو لباش و.......
بقیشم با ذهن پاکتون 😇💫
Finished.......
خب این فیک تموم شد
چطور بود؟
از بازم درخواست داشتین بگیننن 🌈✨
- ۴.۹k
- ۰۴ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط