با لبات فاتحه هر غمیو می خونم ،
با لبات فاتحه هر غمیو می خونم ،
من به آرامش وحشی چشات مدیونم ،
یه پناهنده ترسیده تنهام اما ،
پشتِ مرز تن تو تا به ابد می مونم ،
منو از این غم جاودانه آزاد کن ،
تو که باشی پیش من خنده به دردا میزنم ،
حتی اون لحظه که از شکنجه ها جون میکَنم ،
تو دلیلِ سبزِ ریشه امی تو خاک این کویر ،
چرا خم شه قامتم ، زرد بشه روح و تنم ؟
که جواب موندنم ، اَرّه سر ساق شد .
اگه فردایی باشه من با تو می سازم ،
برد من وقتیه که به تو می بازم ،
توی این روزای شوم ، شده کل آرزوم ،
روز آزادی بیاد حبس بشم تو بغلت ،
بین دستات برسم به اوج پروازم .
من به آرامش وحشی چشات مدیونم ،
یه پناهنده ترسیده تنهام اما ،
پشتِ مرز تن تو تا به ابد می مونم ،
منو از این غم جاودانه آزاد کن ،
تو که باشی پیش من خنده به دردا میزنم ،
حتی اون لحظه که از شکنجه ها جون میکَنم ،
تو دلیلِ سبزِ ریشه امی تو خاک این کویر ،
چرا خم شه قامتم ، زرد بشه روح و تنم ؟
که جواب موندنم ، اَرّه سر ساق شد .
اگه فردایی باشه من با تو می سازم ،
برد من وقتیه که به تو می بازم ،
توی این روزای شوم ، شده کل آرزوم ،
روز آزادی بیاد حبس بشم تو بغلت ،
بین دستات برسم به اوج پروازم .
۱۱.۴k
۱۳ اسفند ۱۴۰۲