مافیای خشن🥀🌠

p. 2

فصل دوم

ویو ات

بیخالش اصلا برام مهم نیس بره به درک فک کرده کیه اون مرد هیچوقت خوب نبوده و نمیشه
راه افتادم دوباره که تو راه همکارم رو دیدم گفت سوار شم منم سوار شدم

...: اوه خدا ات چرا با این لباس اومدی بیرون

ات: امم نمیدونم دم دستم بود منم پوشیدمش

......: هعی!

ات: راستی ته سوک چرا این چن روزه نمیومدی ها

ته سوک: درگیر کارای اداری شرکت بودم چطور؟

ات: هیچی همینجوری

ته سوک: ریز میخنده

ات: خنده نداره

ته سوک: باشه اصلا هرچی تو بگی

ات: هومم پس تو راه یه چای ماسلا بگیر

ته سوک: چشم بانوی بسیار محترم

ات: مسخره(با خنده)

ته سوک: خب من برم چاییتون رو بگیرم

ات: ماسلا

ته سوک: بله چشم چای ماسلا

ات: ممنون

(1 دقیقه بعد)

ته سوک: بفرمایید اینم از چاییتون

ات: مرسی

ته سوک: خب دیگه پیاده میریم چند قدم بیشتر راه نیس

ات: باشه

(ته سوک و ات میرن سرکار و بعد 6 ساعت بلاخره کارشون تموم میشه)

ات: واییی امروز خیلی روز گندیه اون از جونگکوک و اینم از 6 ساعت کاری هوففف دیگه جون ندارم حتما تا الان بچه ها بیدار شدن

ته سوک: ات برسونمت

ات: نه مرسی تاکسی میگیرم

ته سوک: بیا دیگه راهمون تقریبا یکیه

ات: مرسی امروز خیلی لطف کردی

ته سوک: اینا همش جبرانه کارای توعه

ات: چیکار کردم برات اخه دیونه


ادامه دارد.........
دیدگاه ها (۳)

ماـفـیایـ ـخشـنـ پـاــرتــ 3 و 4 (فصل دو) 🫶🏻✨

ـولـیـ ایـن دـو ـتـا💔✨

مافیای خشن🥀

فصل دو رمان مافیای خشن

پارت 33تهیونگ=سلام ما برگشتیمنام=خب خوبه دادید به‌ش؟تهیونگ=ا...

هنرمند کوچولوی من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط