به نام خدایی که کافیس
پارت ۷
حامیم
امروز درسا بعد چند وقت توی پاساژ دیدم ولی اون بدون توجه کردن به من رفت یاد سال های پیش افتادم که باهاش رابطه داشتم ولی رابطمون تموم شد ولی دوباره دیدمش و بهش زنگ زدم ولی جواب نمیداد
امیر
درسا بعد سایلنت کردن گوشیش داشت همینجوری پوست لبشو میکند و این کار باعث میشد بفهمم استرس داره
+ درسا
- بله داداش
+ یه دقیقه بیا بالا کارت دارم
- چشم
درسا :
رفتم بالا با اون دستمال خونی که از لب داش میومد
- جانم داداشی
+ تو رفتی پاساژ حامیم رو دیدی ؟
با این حرفش تعجب کردم و خشکم زد بغض داشت خفم میکرد و داشتم جلوی سرازیر شدن اشکام رو بگیرم
+ درسا باتو ام میگم تو پاساژ حامیم رو دیدی ؟
- اره دیدمش ( با بغض شدید )
دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرم زدم زیر گریه
+ گریه نکن
- ..............
+ گریه نکن ( با داد )
انقد صدای دادش بلند بود که رهام و رونیا اومدن
× چیشده داداش ؟
+ هیچی
حامیم
امروز درسا بعد چند وقت توی پاساژ دیدم ولی اون بدون توجه کردن به من رفت یاد سال های پیش افتادم که باهاش رابطه داشتم ولی رابطمون تموم شد ولی دوباره دیدمش و بهش زنگ زدم ولی جواب نمیداد
امیر
درسا بعد سایلنت کردن گوشیش داشت همینجوری پوست لبشو میکند و این کار باعث میشد بفهمم استرس داره
+ درسا
- بله داداش
+ یه دقیقه بیا بالا کارت دارم
- چشم
درسا :
رفتم بالا با اون دستمال خونی که از لب داش میومد
- جانم داداشی
+ تو رفتی پاساژ حامیم رو دیدی ؟
با این حرفش تعجب کردم و خشکم زد بغض داشت خفم میکرد و داشتم جلوی سرازیر شدن اشکام رو بگیرم
+ درسا باتو ام میگم تو پاساژ حامیم رو دیدی ؟
- اره دیدمش ( با بغض شدید )
دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرم زدم زیر گریه
+ گریه نکن
- ..............
+ گریه نکن ( با داد )
انقد صدای دادش بلند بود که رهام و رونیا اومدن
× چیشده داداش ؟
+ هیچی
۳.۹k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.