*پارت هفتم*
با خستگی چشامو باز کردم
+ای بر پدرِ پدر صگش لعنت
_پدر پدرصگ کی؟
+به تو چه؟
زدم تو شکمش و از تخت انداختمش پایین
+چند باید بگم سرتو بکن تو تخمای خودت؟
_آخخخخخ...خدا لعنتت کنه
بلند شدم و سمت دستشویی اتاقم رفتم...
در همونحین یه لگد دیگه بهش زدم
+چص ناله هاتو جمع کن کله ک**یری
_به بابا میگم
+برو بگو باباهم یکی عین خودت
_یاااااا
+خفه شو دیگه اَه
*
با شنیدن حرف بابا آبمیوه پرید تو گلوم
+چیییییییی؟
×نخود چی...همون که شنیدی
+مننننننن؟
×اره تو
+من نمیبرمش
×باشه پس به نامجون میگم دیگه نمیری
+نامجون؟
×آره دیگه باید پدربزرگتو برای قلبش ببری پیش اون
+ای جاننننن...خودم نوکر پدربزرگ هستم
بدون توجه به چشم غره های هوسوک سریع صبحانمو تموم کردم و خواستم بلند شم ک با صدای هوسوک دوباره نشستم
_منم میام
+عزیزم تو میای کلشو بگیری؟خودم میبرمش
÷راس میگه ا.ت شاید کمک بخوای
+مامان توهم همش طرفداری این پسرتو میکنی...من میخوام بابزرگو خودم ببرم
_از کی تاحالا بابابزرگ من اینقد برات عزیز شده؟
+از همین چند دقیقه پیش ، وقتی ک فهمیدم پل ارتباطی بین من و نامجون میشه
_اتفاقا برای همین باهات میام...چون مطمئنم هر پسریو اونجا ببینی باهاش لاس میزنی
+میتونم ، میزنم...شما سرتو بکن تو تخمات
_یا میام یا نمیری
+فقط زود باش عن آقا
_تو خودت اماده شو بعد اینارو بهم بگو عنتر خانوم
+برو بابا کله ک**یری
÷یاااااا
+چیه مامان؟کله پسرت ک**یریه دیگه..نیست؟
بابا کوبید رو پیشونیش
×اینم از دختر تربیت کردنم
+ول کنین دیگه
*
*
گونشو محکم بوسیدم
+عشقم چطوری؟
دستشو کشید رو گونش
$اَه چندش
+همه آرزوشونه من بوسشون کنم بعد تو بدت میاد
$آره
دستمو انداختم دور گردنش
+اینارو ول کن کلک این روزا زیاد تو بیمارستان رویت میشی نکنه شوگر ددی یکی از این پرستارا شدی
$برو بابا چی میگی واسه خودت من و این کارا؟
+اوکی...ولی مشکوک میزنیا
$تو مشکوک میزنی ک هروقت میخوام برم پیش دوست هوسوک مثل جِت خودتو میرسونی
+زدی وسط خال...اون لعنتیِ جذاب.....امروز میخوام بشینم یه ساعت رو مخش کار کنم ببینم دوس پسرم میشه یا نه
_آره منم بزارم
+یه کلام از ننه ی عروس
پدربزرگ آروم خندید
گونشو کشیدم
+قربونت برم سک**سی من
_ا.ت بخدا این پیرمردو از راه به در کردی
$منو اینجوری نبین دلم هنوز جوونه
+آفرین عشخم کی میرسیم؟
_نزدیکیم...رفتیم درست رفتار کن خواهشا ، عشوه خرکی هم نیا ک من میدونم و تو
+برو بابا من و عشوه؟
*
*
تمام مدت عین بلانسبت دور از جونم بز زل زده بودم به نامجون که داشت پدربزرگو معاینه میکرد
انقد نگاش کردم ک بیچاره معذب شد
+ای بر پدرِ پدر صگش لعنت
_پدر پدرصگ کی؟
+به تو چه؟
زدم تو شکمش و از تخت انداختمش پایین
+چند باید بگم سرتو بکن تو تخمای خودت؟
_آخخخخخ...خدا لعنتت کنه
بلند شدم و سمت دستشویی اتاقم رفتم...
در همونحین یه لگد دیگه بهش زدم
+چص ناله هاتو جمع کن کله ک**یری
_به بابا میگم
+برو بگو باباهم یکی عین خودت
_یاااااا
+خفه شو دیگه اَه
*
با شنیدن حرف بابا آبمیوه پرید تو گلوم
+چیییییییی؟
×نخود چی...همون که شنیدی
+مننننننن؟
×اره تو
+من نمیبرمش
×باشه پس به نامجون میگم دیگه نمیری
+نامجون؟
×آره دیگه باید پدربزرگتو برای قلبش ببری پیش اون
+ای جاننننن...خودم نوکر پدربزرگ هستم
بدون توجه به چشم غره های هوسوک سریع صبحانمو تموم کردم و خواستم بلند شم ک با صدای هوسوک دوباره نشستم
_منم میام
+عزیزم تو میای کلشو بگیری؟خودم میبرمش
÷راس میگه ا.ت شاید کمک بخوای
+مامان توهم همش طرفداری این پسرتو میکنی...من میخوام بابزرگو خودم ببرم
_از کی تاحالا بابابزرگ من اینقد برات عزیز شده؟
+از همین چند دقیقه پیش ، وقتی ک فهمیدم پل ارتباطی بین من و نامجون میشه
_اتفاقا برای همین باهات میام...چون مطمئنم هر پسریو اونجا ببینی باهاش لاس میزنی
+میتونم ، میزنم...شما سرتو بکن تو تخمات
_یا میام یا نمیری
+فقط زود باش عن آقا
_تو خودت اماده شو بعد اینارو بهم بگو عنتر خانوم
+برو بابا کله ک**یری
÷یاااااا
+چیه مامان؟کله پسرت ک**یریه دیگه..نیست؟
بابا کوبید رو پیشونیش
×اینم از دختر تربیت کردنم
+ول کنین دیگه
*
*
گونشو محکم بوسیدم
+عشقم چطوری؟
دستشو کشید رو گونش
$اَه چندش
+همه آرزوشونه من بوسشون کنم بعد تو بدت میاد
$آره
دستمو انداختم دور گردنش
+اینارو ول کن کلک این روزا زیاد تو بیمارستان رویت میشی نکنه شوگر ددی یکی از این پرستارا شدی
$برو بابا چی میگی واسه خودت من و این کارا؟
+اوکی...ولی مشکوک میزنیا
$تو مشکوک میزنی ک هروقت میخوام برم پیش دوست هوسوک مثل جِت خودتو میرسونی
+زدی وسط خال...اون لعنتیِ جذاب.....امروز میخوام بشینم یه ساعت رو مخش کار کنم ببینم دوس پسرم میشه یا نه
_آره منم بزارم
+یه کلام از ننه ی عروس
پدربزرگ آروم خندید
گونشو کشیدم
+قربونت برم سک**سی من
_ا.ت بخدا این پیرمردو از راه به در کردی
$منو اینجوری نبین دلم هنوز جوونه
+آفرین عشخم کی میرسیم؟
_نزدیکیم...رفتیم درست رفتار کن خواهشا ، عشوه خرکی هم نیا ک من میدونم و تو
+برو بابا من و عشوه؟
*
*
تمام مدت عین بلانسبت دور از جونم بز زل زده بودم به نامجون که داشت پدربزرگو معاینه میکرد
انقد نگاش کردم ک بیچاره معذب شد
۳۸.۱k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.