⛓Part1 ⛓ ⛓ My moon⛓
های من اتم و یه مافیام ۲۲ سالمه
های منم تهیونگم یه مافیا و ۲۵ سالمه یه پسر دارکم
ویو ات
از خاب پاشدم کارای لازمو کردم یه لباس پوشیدم ( عکسشو میزارم ) رفتم پائین که دیدم پدر بزرگم با یه خوانواده ای اونجان
ات: های( سرد)
پ/ا: بیا اینجا دخترم
پدر بزرگ: سما باید باهم ازدواج کنی
ات : واتتتتت؟
ته: اوکی( سرد )
ات: باید فکر کنم من میرم دور باندم
ته : نه
ات: میرم
ته: چرا
ات: چونکه چ چسبیده به را
ته: ( عصبانی )
ادمین
بیا پائین
بیشتر برو
شرط: ۱۰ تا لایک ۱۰ تا نظر
های منم تهیونگم یه مافیا و ۲۵ سالمه یه پسر دارکم
ویو ات
از خاب پاشدم کارای لازمو کردم یه لباس پوشیدم ( عکسشو میزارم ) رفتم پائین که دیدم پدر بزرگم با یه خوانواده ای اونجان
ات: های( سرد)
پ/ا: بیا اینجا دخترم
پدر بزرگ: سما باید باهم ازدواج کنی
ات : واتتتتت؟
ته: اوکی( سرد )
ات: باید فکر کنم من میرم دور باندم
ته : نه
ات: میرم
ته: چرا
ات: چونکه چ چسبیده به را
ته: ( عصبانی )
ادمین
بیا پائین
بیشتر برو
شرط: ۱۰ تا لایک ۱۰ تا نظر
۱۶.۷k
۱۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.